مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۴۹

۱

در غیب هست عودی کاین عشق از او است دودی

یک هست نیست رنگی کز او است هر وجودی

۲

هستی ز غیب رسته بر غیب پرده بسته

و آن غیب همچو آتش در پرده‌های دودی

۳

دود ار چه زاد ز آتش هم دود شد حجابش

بگذر ز دود هستی کز دود نیست سودی

۴

از دود گر گذشتی جان عین نور گشتی

جان شمع و تن چو طشتی جان آب و تن چو رودی

۵

گر گرد پست شستی قرص فلک شکستی

در نیست برشکستی بر هست‌ها فزودی

۶

بشکستی از نری او سد سکندری او

ز افرشته و پری او روبندها گشودی

۷

ملکش شدی مهیا از عرش تا ثریا

از زیر هفت دریا در بقا ربودی

۸

رفتی لطیف و خرم زان سو ز خشک و از نم

در عشق گشته محرم با شاهدی به سودی

۹

تبریز شمس دینی گر داردش امینی

با دیده یقینی در غیب وانمودی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1707
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1081

نظرات

user_image
پگاه هستی
۱۳۹۳/۰۸/۲۵ - ۱۶:۰۸:۱۰
من عاشق اشعار مولانا هستم و بنظرم این قشنگترین شعر مثنوی هست
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۸/۲۷ - ۱۵:۳۴:۱۲
جناب شمس ، جناب دکتر کیخا تاجیکان سمرقند که قند پارسی میخایند ( و از بد حادثه ازبک خوانده میشوند!!)ناشتایی را پگاهی میگویند.
user_image
امینی
۱۳۹۹/۰۵/۳۱ - ۱۵:۰۳:۲۳
هست نیست رنگ : کنایه از ذات حق که وجود مطلق است.هستی ز غیب رسته: وجودی فراتر از غیب که بر غیب حجاب و پرده کشیده و غیب در میان آن حجابها و پرده ها مانند آتشی ست در میان دود.شِستی: نشستی... در لهجه ی مولانا شستن به معنی نشستن.درنیست بر شکستی: برشکستن به معنی گریختن.(منبع: شرح غزلیات دکتر شفیعی کدکنی)
user_image
فرزام
۱۳۹۹/۰۶/۰۹ - ۱۳:۵۶:۵۵
«هست نیست رنگ» ! چنین تعبیری در زبان پارسی بی مانند است. یک هستی که کل هستی از او هست شده، ولی رنگ نیستی دارد! تنها الهامات غیبی و وحی می تواند چنین تعبیری بر زبان‌مبارک مولانا روان‌سازد.