
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۹۵۹
۱
ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی
زخمت بر این نشانه آمد کنون تو دانی
۲
زخمی بزن دگر تو مرهم نخواهم از تو
گر یک جهان نماند چه غم تو صد جهانی
۳
در شرح درنیایی چون شرح سر حقی
در جان چرا نیایی چون جان جان جانی
۴
ماییم چون درختان صنع تو باد گردان
خود کار باد دارد هر چند شد نهانی
۵
زان باد سبز گردیم زان باد زرد گردیم
گر برگ را بریزی از میوه کی ستانی
۶
در نقش باغ پیش است در اصل میوه پیش است
تو اولین گهر را آخر همیرسانی
۷
خواهم که از تو گویم وز جز تو دست شویم
پنهان شوی و ما را در صف همیکشانی
تصاویر و صوت


نظرات
خسرو