مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۶۲

۱

با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی

رنجور و ناتوانم نایی مرا ببینی

۲

دیدی که سخت زردم پنداشتی که مردم

آخر چگونه میرد آنک تواش قرینی

۳

یا سیدی و روحی حمت فلم تعدنی

یا صحتی شفایی لم تستمع حنینی

۴

بس احتراز کردم صبر دراز کردم

امروز ناز کردم با اصل نازنینی

۵

امشب چو مه برآید داوود جان بیاید

ای رنج موم گردی گر برج آهنینی

۶

شب بنده را بپرسد وز بی‌گهی نترسد

شب نیز مست گردد بی‌نقل و ساتکینی

۷

ای ناله چند ناله افزونتری ز ژاله

بر بنده کمینه تو نیز در کمینی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1713
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1085

نظرات