
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۹۶۳
۱
میزن سهتا که یکتا گشتم مکن دوتایی
یا پردهٔ رهاوی یا پردهٔ رهایی
۲
بی زیر و بی بَم تو ماییم در غم تو
در نای این نوا زن کافغان ز بینوایی
۳
قولی که در عراق است درمان این فراق است
بی قول دلبری تو آخر بگو کجایی
۴
ای آشنای شاهان در پردهٔ سپاهان
بنواز جان ما را از راه آشنایی
۵
در جمع سسترایان رو زنگلهسرایان
کاری ببر به پایان تا چند سسترایی
۶
از هر دو زیرافکند بندی بر این دلم بند
آن هر دو خود یکست و ما را دو مینمایی
۷
گر یار راست کاری ور قول راست داری
در راست قول برگو تا در حجاز آیی
۸
در پردهٔ حسینی عشاق را درآور
وز بوسلیک و مایه بنمای دلگشایی
۹
از تو دوگاه خواهند تو چارگاه برگو
تو شمع این سرایی ای خوش که میسرایی
تصاویر و صوت


نظرات
مجتبی
تماشاگه راز
رسول