مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۸۴

۱

ای مرغ گیر دام نهانی نهاده‌ای

بر روی دام شعر دخانی نهاده‌ای

۲

چندین هزار مرغ بدین فن بکشته‌ای

پرهای کشته بهر نشانی نهاده‌ای

۳

مرغان پاسبان تو هیهای می‌زنند

درهای هویشان چه معانی نهاده‌ای

۴

مرغان تشنه را به خرابات قرب خویش

خم‌ها و باده‌های معانی نهاده‌ای

۵

آن خنب را که ساقی و مستیش بود نبرد

از بهر شب روی که تو دانی نهاده‌ای

۶

در صبر و توبه عصمت اسپر سرشته‌ای

و اندر جفا و خشم سنانی نهاده‌ای

۷

بی زحمت سنان و سپر بهر مخلصان

ملکی درون سبع مثانی نهاده‌ای

۸

زیر سواد چشم روان کرده موج نور

و اندر جهان پیر جوانی نهاده‌ای

۹

در سینه کز مخیله تصویر می‌رود

بی کلک و بی‌بنان تو بنانی نهاده‌ای

۱۰

چندین حجاب لحم و عصب بر فراز دل

دل را نفوذ و سیر عیانی نهاده‌ای

۱۱

غمزه عجبتر است که چون تیر می‌پرد

یا ابروی که بهر کمانی نهاده‌ای

۱۲

اخلاق مختلف چو شرابات تلخ و نوش

در جسم‌های همچو اوانی نهاده‌ای

۱۳

وین شربت نهان مترشح شد از زبان

سرجوش نطق را به لسانی نهاده‌ای

۱۴

هر عین و هر عرض چو دهان بسته غنچه‌ای است

کان را حجاب مهد غوانی نهاده‌ای

۱۵

روزی که بشکفانی و آن پرده برکشی

ای جان جان جان که تو جانی نهاده‌ای

۱۶

دل‌های بی‌قرار ببیند که در فراق

از بهر چه نیاز و کشانی نهاده‌ای

۱۷

خاموش تا بگوید آن جان گفته‌ها

این چه دراز شعبده خوانی نهاده‌ای

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1727
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1093

نظرات