
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۹۸۷
ای جان و ای دو دیده بینا چگونهای
وی رشک ماه و گنبد مینا چگونهای
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بیتو خستهایم تو بیما چگونهای
آن جا که با تو نیست چو سوراخ کژدم است
و آن جا که جز تو نیست تو آن جا چگونهای
ای جان تو در گزینش جانها چه میکنی
وی گوهری فزوده ز دریا چگونهای
ای مرغ عرش آمده در دام آب و گل
در خون و خلط و بلغم و صفرا چگونهای
زان گلشن لطیف به گلخن فتادهای
با اهل گولخن به مواسا چگونهای
ای کوه قاف صبر و سکینه چه صابری
وی عزلتی گرفته چو عنقا چگونهای
عالم به توست قایم تو در چه عالمی
تنها به توست زنده تو تنها چگونهای
ای آفتاب از تو خجل در چه مشرقی
وی زهر ناب با تو چو حلوا چگونهای
زیر و زبر شدیمت بیزیر و بیزبر
ای درفکنده فتنه و غوغا چگونهای
گر غایبی ز دل تو در این دل چه میکنی
ور در دلی ز دوده سودا چگونهای
ای شاه شمس مفخر تبریز بینظیر
در قاب قوس قرب و در ادنی چگونهای
تصاویر و صوت


نظرات
مصطفی
مصطفی محبی
شهرزاد
بی نشان
شهاب الدین
محمد شبانی
بابک
بیگانه
بیتا
ایمان آلطاها
رهایی
ilia
هلیا
منیب
...
نورعلی
محمد کرمانی
hakimeh
کتایون یاراحمدی
mohammad
پاسخ به محمد شبانیکی گفته شمس تبریزی شیعه بوده ؟؟ این گفته های سخیف را نمی دانم از کجا پیدا میکنید مولانا و شمس هر دو عارف بوده اند و به هیچ دین و مذهبی وابسته نبوده اند.مذهب برای عارفان کوچکترین اهمیتی ندارد و اصلا کسی که در نزدیکی حق باشد چه حاجتی به مذهب دارد خودش آیینه تمام نمای حقیقت است و اگر بگوییم خود مولانا و شمس مذهب جدیدی هستند گزاف نگفته ایم.دلیل محبوبیت مولانا وابسته نبودن به هیچ دینی است کما اینکه همه عارفان اینگونه بوده اند و در قید و بند شرع و وظایف شرعی هم زیاد نبوده اند و مثلا برای حج رفتن هم اصراری نداشته اند.وقتی شما در هر لحظه خدا را درونت حس کنی چه نیازی به رفتن به حج و یا نماز داری!!