مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۹

۱

یا وصال یار باید یا حریفان را شراب

چونک دریا دست ندهد پای نِه در جوی آب

۲

آن حریفان چو جان و باقیان جاودان

در لطافت همچو آب و در سخاوت چون سحاب

۳

همرهانِ آبِ حیوان خضریانِ آسمان

زندگی هر عمارت گنج‌های هر خراب

۴

آب یار نور آمد این لطیف و آن ظریف

هر دو غمازند لیکن نی ز کین بل ز احتساب

۵

آب اندر طشت و یا جو چون ز کف جنبان شود

نور بر دیوار هم آغاز گیرد اضطراب

۶

عرق جنسیت برادر جون قیامت می‌کند

خود تو بنگر من خموشم وهو اعلم بالصواب

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 214
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 147
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
ماهان
۱۳۹۸/۰۲/۰۸ - ۱۲:۰۱:۴۳
عرق جنسیّت برادر! جون قیامت میکندخود تو بنگر من خموشم وَ هُوَ اَعلَم بِالصَّواب
user_image
Behrouz
۱۳۹۸/۰۸/۲۶ - ۱۰:۱۵:۰۵
هو اعلم بالصواب همان الله اعلم بالصواب است در مصرع آخر
user_image
Behrouz
۱۳۹۸/۰۸/۲۶ - ۱۰:۱۵:۰۵
هو اعلم بالصواب همان الله اعلم بالصواب است در مصرع آخر