مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

۱

گر من ز دست بازی هر غم پژولمی

زیرک نبودمی و خردمند گولمی

۲

گر آفتاب عشق نبودیم چون زحل

گه در صعود انده و گه در نزولمی

۳

ور بوی مصر عشق قلاوز نیستی

چون اهل تیه حرص گرفتار غولمی

۴

ور آفتاب جان‌ها خانه نشین بدی

دربند فتح باب و خروج و دخولمی

۵

ور گلستان جان نبدی ممتحن نواز

من چون صبا ز باغ وفا کی رسولمی

۶

عشق ار سماع باره و دف خواه نیستی

من همچو نای و چنگ غزل کی شخولمی

۷

ساقیم گر ندادی داروی فربهی

همچون لب زجاج و قدح در نحولمی

۸

گر سایه چمن نبدی و فروغ او

من چون درخت بخت خسان بی‌اصولمی

۹

بر خاک من امانت حق گر نتافتی

من چون مزاج خاک ظلوم و جهولمی

۱۰

از گور سوی جنت اگر راه نیستی

در گور تن چرا خوش و باعرض و طولمی

۱۱

ور راه نیستی به یمین از سوی شمال

کی چون چمن حریف جنوب و شمولمی

۱۲

گر گلشن کرم نبدی کی شکفتمی

ور لطف و فضل حق نبدی من فضولمی

۱۳

بس کن ز آفتاب شنو مطلع قصص

آن مطلع ار نبودی من در افولمی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1735
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1098

نظرات