
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۰۰۷
۱
دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی
اختر و گردون اختر و گردون برده ز زهره جام حبیبی
۲
جمله جانها جمله جانها بسته پر و پا بسته پر و پا
همچو دل من همچو دل من دلخوش اندر دام حبیبی
۳
دام تو خوشتر دام تو خوشتر از می احمر وز زر اخضر
از زر پخته از زر پخته نادرهتر بد خام حبیبی
۴
نور رخ شه نور رخ شه حسرت صد مه رهزن صد ره
صبح سعادت صبح سعادت درج شده در شام حبیبی
۵
مخزن قارون مخزن قارون اختر گردون ملک همایون
گر بدهد جان گر بدهد جان او نگزارد وام حبیبی
۶
عام شدهست این عام شدهست این نظم سخنها لیک تو این بین
ای شده قربان ای شده قربان خاص جهان در عام حبیبی
تصاویر و صوت


نظرات
مهدی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
شایان
علی