
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۰۱۹
۱
ای که تو عشاق را همچو شکر میکشی
جان مرا خوش بکش این نفس ار میکشی
۲
کشتن شیرین و خوش خاصیت دست توست
زانک نظرخواه را تو به نظر میکشی
۳
هر سحری مستمر منتظرم منتظر
زانک مرا بیشتر وقت سحر میکشی
۴
جور تو ما را چو قند راه مدد درمبند
نی که مرا عاقبت بر سر در میکشی
۵
ای دم تو بیشکم ای غم تو دفع غم
ای که تو ما را به دام همچو شرر میکشی
۶
هر دم دفعی دگر پیش کنی چون سپر
تیغ رها کردهای تو به سپر میکشی
تصاویر و صوت


نظرات
مجتبی