
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۰۲۳
۱
قصر بود روح ما نی تل ویرانهای
همدم ما یار ما نی دم بیگانهای
۲
بادیهای هایلست راه دل و کی رسد
جز که دل پردلی رستم مردانهای
۳
نی دل خصم افکنی بل دل خویش افکنی
نی دل تن پروری عاشق جانانهای
۴
چونک فروشد تنش در تک خاک لحد
رست درخت قبول از بن چون دانهای
۵
عاشق آن نور کیست جز دل نورانیی
فتنه آن شمع چیست جز تن پروانهای
۶
مسرح روح الله است جلوه روح القدس
زانک ورا آفتاب هست عزبخانهای
تصاویر و صوت


نظرات