مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۰۳

۱

مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب

عود را درسوز و بربط را بکوب

۲

این ننالد تا نکوبی بر رگش

وان دگر در نفی و در سوزست خوب

۳

مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر

خیز ای فراش فرش جان بروب

۴

تا نسوزی بوی ندهد آن بخور

تا نکوبی نفع ندهد این حبوب

۵

نیر اعظم بدان شد آفتاب

کو در آتش خانه دارد بی‌لغوب

۶

ماه از آن پیک و محاسب می‌شود

کو نیاساید ز سیران و رکوب

۷

عود خلقانند این پیغامبران

تا رسدشان بوی علام الغیوب

۸

گر به بو قانع نه‌ای تو هم بسوز

تا که معدن گردی ای کان عیوب

۹

چون بسوزی پر شود چرخ از بخور

چون بسوزد دل رسد وحی القلوب

۱۰

حد ندارد این سخن کوتاه کن

گرچه جان گلستان آمد جنوب

۱۱

صاحب العودین لا تهملهما

حرقن ذا حرکن ذا للکروب

۱۲

من یلج بین السکاری لا یفق

من یذق من راح روح لا یتوب

۱۳

اغتنم بالراح عجل و استعد

من خمار دونه شق الجیوب

۱۴

این تنجو ان سلطان الهوی

جاذب العشاق جبار طلوب

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 216
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 148
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۰۸ - ۰۵:۴۰:۰۰
جهت به فارسی علاوه بر سو ، کست هم نوشته میشده است ریشه انگلیسی این کلمه هنوز مانده است چهار سوی اصلی کست خوراسان کست خوربران مغرب کست نیمروزجنوب و کست اباختر شمال است به عربی هم شمال به معنی چپ است و شمال جغرافیایی
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۱۱ - ۱۳:۵۲:۴۱
لغوه درواقع essential tremur است پارکینسون هم ترمور دارد ولی در واقع سازوکار پیدایشش متفاوت است
user_image
حبیب
۱۳۹۹/۰۶/۰۶ - ۰۶:۳۲:۰۶
در بیت اول صحیح مجلسی خوش کن است