مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۰۴۳

۱

ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی

ز عشق جیب دریدی در ابتدای جنونی

۲

شکست کشتی صبرم هزار بار ز موجت

سری برآر ز موجی که موج قلزم خونی

۳

که خون بهینه شرابست جگر بهینه کبابست

همین دوم تو فزون کن که از فزونه فزونی

۴

چو از الست تو مستم چو در فنای تو هستم

چو مهر عشق شکستم چه غم خورم ز حرونی

۵

برون بسیت بجستم درون بدیدم و رستم

چه میل و عشق شدستم به جست و جوی درونی

۶

دلی ز من بربودی که دل نبود و تو بودی

چه آتشی و چه دودی چه جادوی چه فسونی

۷

نمای چهره زیبا تو شمس مفخر تبریز

که نقش‌ها تو نمایی ز روح آینه گونی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1763
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1115

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۸/۱۹ - ۲۱:۵۶:۳۹
دل نبود و تو بودی...