مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۰۵۶

۱

خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری

چه جای غم که ز هر شادمان گرو ببری

۲

فرشته‌ای کنمت پاک با دو صد پر و بال

که در تو هیچ نماند کدورت بشری

۳

نمایمت که چگونه‌ست جان رسته ز تن

فشانده دامن خود از غبار جانوری

۴

در آن صبوح که ارواح راح خاص خورند

تو را خلاص نمایم ز روز و شب شمری

۵

قضا که تیر حوادث به تو همی‌انداخت

تو را کند به عنایت از آن سپس سپری

۶

روان شده‌ست نسیم از شکرستان وصال

که از حلاوت آن گم کند شکر شکری

۷

ز بامداد بیاورد جام چون خورشید

که جزو جزو من از وی گرفت رقص گری

۸

چو سخت مست شدم گفت هین دگر بدهم

که تا میان من و تو نماند این دگری

۹

بده بده هله ای جان ساقیان جهان

کرم کریم نماید قمر کند قمری

۱۰

به آفتاب جلال خدای بی‌همتا

نیافت چون تو مهی چرخ ازرق سفری

۱۱

تمام این تو بگو ای تمام در خوبی

که بسته کرد مرا سکر باده سحری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1772
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1121
هانیه سلیمی :

نظرات

user_image
منا
۱۳۹۴/۱۱/۰۵ - ۱۶:۱۴:۳۶
دکتر الهی قمشه ای در یکی از سخنرانی هاشون این شعر رو به فخرالدین اسعد گرگانی نسبت دادند!
user_image
موج آسوده
۱۳۹۶/۱۱/۱۸ - ۱۵:۰۴:۳۶
درود برشما خانم منا. من آن سخنرانی درباره فخرالدین اسعد گرگانی را گوش دادم. آنجا استاد این شعر را می‌خوانند اما نمی‌گویند از فخرالدین اسعد گرگانی است. بلکه مانند بسیاری دیگر از سخنرانی‌ها، غزلی از مولانا را می‌خوانند به تناسب موضوع و یا برای ختم سخن.
user_image
نگار
۱۳۹۸/۱۰/۱۳ - ۰۲:۳۰:۴۰
متاسفانه خوانش این شعر مشکل دارد
user_image
هانیه سلیمی
۱۳۹۸/۱۱/۲۴ - ۱۶:۱۷:۱۰
خانم نگارکاش مینوشتید اشکال خوانش در کجاست که امکان بررسی و در صورت نیاز اصلاح باشد.
user_image
صحت
۱۳۹۹/۰۲/۱۹ - ۰۲:۵۵:۰۶
این غزل چنان انسان را سرمست میکند. که حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد. خدا رحمت کند مولانا را .
user_image
موگه
۱۳۹۹/۱۰/۱۴ - ۰۸:۲۷:۲۴
در جواب مونای عزیز باید بگم که اتفاقا در کتاب 365 روز در صحبت مولانا یکی از گزیده های استاد قمشه ایه از بین همه اشعار مولانا
user_image
موگه
۱۳۹۹/۱۰/۱۴ - ۰۸:۳۲:۳۴
از متن 365 روز با مولوی صبوح: شراب صبحگاهی راح : شراب تو را خلاص مینمایم ....: یعنی اگر از این شراب که عمر جاودانی است بنوشی از اضطراب زمان و گذشت ایام خلاص می شوی زان می که حیات جاودانی است بخور سرمایه دولت جوانی است بخور (خیام)
user_image
محسن جهان
۱۴۰۲/۰۹/۲۳ - ۱۲:۰۹:۱۶
تفسیر ابیات ۴ و ۵: مولانا خطاب به انسان‌های پاک و سالکان راه حق می‌گوید: درصبح گاهان که اولیا خاص خدا به نور الهی زنده می‌شوند، اگر از این شراب که عمر جاودانی است بنوشی از اضطراب زمان و گذشت ایام خلاص می‌شوی.و از آن پس هر گاه قضا و قدر تو را مورد هجمه قرار دهد با عنایت او در امان خواهی بود.منظور از این اشعار اینست که: هر آینه بایست به او توکل کرد و از او مدد جست.