مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۰۷۷

۱

ایا مربی جان از صداع جان چونی

ایا ببرده دل از جمله دلبران چونی

۲

ز زحمت شب ما و ز ناله‌های صبوح

که می‌رسد به تو ای ماه مهربان چونی

۳

ایا کسی که نخفت و نخفت چشم خوشت

ز لکلک جرس و بانگ پاسبان چونی

۴

ایا غریب فلک تو بر این زمین حیفی

ایا جهان ملاحت در این جهان چونی

۵

ز آفتاب کی پرسد که چون همی‌گردی

به گلستان که بگوید که گلستان چونی

۶

ز روی زرد بپرسند درد دل چونست

ولی کسی بنپرسد که ارغوان چونی

۷

چو روی زشت به آیینه گفت چونی تو

بگفت من چو چراغم تو قلتبان چونی

۸

جواب گفت که من بازگونه می‌پرسم

مثال کشت که گوید به آسمان چونی

۹

دهان گشادم یعنی ببین که لب خشکم

که تا شراب تو گوید که ای دهان چونی

۱۰

ز گفت چون تو جویی روان شود در حال

میان جان و روانم که ای روان چونی

۱۱

بگو تو باقی این را که از خمار لبت

سرم گران شد پرسش که سرگران چونی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1786
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1129

نظرات

user_image
فاطمه زهرانادری
۱۳۹۹/۰۹/۲۳ - ۰۷:۰۶:۱۲
باعرض سلام وخسته نباشی خدمت شمازحمتکشان بنده بابت برنامه ی گنجوربسیارخوشحال وسپاس گذارم ودرخواستی ازشما دارم اگر امکانش باشه بهترهست که معانی اشعارراهم بگذارید تامن وافرادی که تخصصی درحوزه ی معنی کردن اشعارسخت نداریم ازمعنی زیبای انهامحروم نشویم وماهم بتوانیم استفاده کنیم .برنامه ی عالی ای هست با معنی عالیترهم میشودواستقبال کنندگانش هم بیشترمیشودبازم تشکرمیکنم خیلی ممنون که برای نظردیگران احترام قایلیدباسپاس