مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۰۸۲

۱

رهید جان دوم از خودی و از هستی

شده‌ست صید شهنشاه خویش در مستی

۲

زهی وجود که جان یافت در عدم ناگاه

زهی بلند که جان گشت در چنین پستی

۳

درست گشت مرا آنچ من ندانستم

چو در درستی ای مه مرا تو بشکستی

۴

چو گشت عشق تو فصاد و اکحلم بگشاد

چو خون بجستم از تن زهی سبک دستی

۵

طبیب فقر بجست و گرفت گوش دلم

که مژده ده که ز رنج وجود وارستی

۶

ز انتظار رهیدی که کی صبا بوزد

نه بحر را تو زبونی نه بسته شستی

۷

ز شمس تبریز این جنس‌ها بخر بفروش

ز نقدهاش چو آن کیسه بر کمر بستی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1790
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1131

نظرات