مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۰۹

۱

واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب

کاندر خرابه دل من آید آفتاب

۲

از پای درفتاده‌ام از شرم این کرم

کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب

۳

بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی

گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب

۴

از نور آن نقاب چو سوزید عالمی

یا رب چگونه باشد آن شاه بی‌حجاب

۵

بر من گذشت عشق و من اندر عقب شدم

واگشت و لقمه کرد و مرا خورد چون عقاب

۶

برخوردم از زمانه چو او خورد مر مرا

در بحر عذب رفتم و وارستم از عذاب

۷

آن را که لقمه‌های بلاها گوار نیست

زانست کو ندید گوارش از این شراب

۸

زین اعتماد نوش کنند انبیا بلا

زیرا که هیچ وقت نترسد ز آتش آب

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 221
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 151
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
..
۱۳۹۸/۰۱/۲۹ - ۰۴:۵۳:۴۷
آن شه دعام گفتهم او کرد مستجاب..