
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۰۹۰
۱
بجه بجه ز جهان تا شه جهان باشی
شکر ستان هله تا تو شکرستان باشی
۲
بجه بجه چو شهاب از برای کشتن دیو
چو ز اختری بجهی قلب آسمان باشی
۳
چو عزم بحر کند نوح کشتیاش باشی
رود به چرخ مسیحا تو نردبان باشی
۴
گهی چو عیسی مریم طبیب جان گردی
گهی چو موسی عمران روی شبان باشی
۵
ز بهر پختن تو آتشیست روحانی
چو پس جهی چو زنان خام قلتبان باشی
۶
ز آتش ار نگریزی تمام پخته شوی
چو نان پخته رئیس و عزیز خوان باشی
۷
چو خوان برآیی و اخوان تو را قبول کنند
مثال نان مدد جان شوی و جان باشی
۸
اگر چه معدن رنجی به صبر گنج شوی
اگر چه خانه غیبی تو غیب دان باشی
۹
من این بگفتم و از آسمان ندا آمد
به گوش جان که چنین گر شوی چنان باشی
۱۰
خمش دهان پی آنست تا شکرخایی
نه آن که سست فکندی زنخ زنان باشی
تصاویر و صوت


نظرات