
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۰۹۲
۱
هزار جان مقدس فدای سلطانی
که دست کفر برو برنبست پالانی
۲
ببرد او به سلامت میان چندین باد
به ظلمت لحد خود چراغ ایمانی
۳
نگین عشق کاسیر ویند دیو و پری
ز دیو تن کی ستاند مگر سلیمانی
۴
کی برشکافت زره بر تن چنین کافر
به غیر شیر حق و ذوالفقار برانی
۵
برای قاعده نی غم به پیش تابوتش
دریده صورت خیرات او گریبانی
۶
خنک کس که دود پیش و پیشکش ببرد
چو بوهریره در انبان عقیق و مرجانی
۷
ز خانه جانب گور و ز گور جانب دوست
لفافه را طربی و جنازه را جانی
تصاویر و صوت


نظرات
ماھسا مشتری