
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۱۰۸
۱
به دست هجر تو زارم تو نیز میدانی
طمع به وصل تو دارم، تو نیز میدانی
۲
چو در دل آمد عشق تو و قرار گرفت
نماند صبر و قرارم، تو نیز میدانی
۳
نهفته شد گل و بلبل پرید از چمنم
به درد خستهٔ خارم، تو نیز میدانی
۴
به ناله باز سپیدم به سان فاخته شد
به کوهسار چو سارم، تو نیز میدانی
۵
انار بودم خندان، بر آن عقیق لبت
کنون چو شعلهٔ نارم، تو نیز میدانی
۶
انار عشق تو بودهست شمس تبریزی
که برد بر سر دارم، تو نیز میدانی
تصاویر و صوت

نظرات
سید سالار احمدی ح ن
هوشنگ
کورش