مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۱۰۹

۱

کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی

نیمشب بر بام مایی، تا کرمی طلبی

۲

گه سیه‌پوش و عصا، که منم کالویروس

گه عمامه و نیزهٔ که غریبم عربی

۳

هرچه هستی ای امیر، سخت مستی شیرگیر

هر زبان خواهی بگو، خسروا شیرین لبی

۴

ارتمی آغاپسو، کایکاپر ترا

نور حقی یا حقی، یا فرشته یا نبی

۵

چون غم دل می‌خورم، رحم بر دل می‌برم

کای دل مسکین چرا در چنین تاب و تبی

۶

دل همی‌گوید که:« تو از کجا من از کجا

من دلم تو قالبی، رو همی‌کن قالبی

۷

پوست‌ها را رنگ‌ها، مغزها را ذوق‌ها

پوست‌ها با مغزها کی کند هم مذهبی؟»

۸

کالی میرا لییری، پوستن کالاستن

شب شما را روز شد، نیست شب‌ها را شبی

۹

اشکلفیس چلپی، انپا پیسوایلادو

سردهی کن لحظهٔ، زانک شیرین مشربی

۱۰

من خمش کردم، مرا بی‌زبان تعلیم ده

آنچ ازو لرزد دل مشرقی و مغربی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1845

نظرات

user_image
محمد رضا
۱۳۹۳/۱۲/۱۲ - ۱۰:۲۰:۱۳
در کتاب دیوان شمسی که من دارم به تصحیح بدیع الزمان فروزانفر وانتشارات کتاب پارسه، اشعار پایانی دیوان با اشعار پایانی گنجور مطابق نیست!!! مثلا به جای همین شماره غزل این غغزلاومده:اگر جاماس و لقمانی وگر تو ماه کنعانی/ وگر زشتی و زیبایی به وقت مرگ ، درمانیاگر سلطان و در بانی ویا با داد و احسانی/ وگر با جا و بیجایی به وقت مرگ درمانیاگر تو آسیابانی وگر با باغ و بستانی/ به دانایی چو لقمانی به وقت مرگ درمانیاگر تو شاه کرمانی وگر میر خراسانی/ وگر خان بدخشانی به وقت مرگ درمانی....