مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۱۵۵

۱

در غم یار یار بایستی

یا غمم را کنار بایستی

۲

به یکی غم چو جان نخواهم داد

یک چه باشد هزار بایستی

۳

دشمن شادکام بسیارند

دوستی غمگسار بایستی

۴

در فراقند زین سفر یاران

این سفر را قرار بایستی

۵

تا بدانستیی ز دشمن و دوست

زندگانی دوبار بایستی

۶

شیر بیشه میان زنجیرست

شیر در مرغزار بایستی

۷

ماهیان می‌طپند اندر ریگ

چشمه یا جویبار بایستی

۸

بلبل مست سخت مخمورست

گلشن و سبزه زار بایستی

۹

دیده را عبرت نیست زین پرده

دیده اعتبار بایستی

۱۰

همه گل خواره‌اند این طفلان

مشفقی دایه وار بایستی

۱۱

ره بر آب حیات می‌نبرند

خضری آبخوار بایستی

۱۲

دل پشیمان شده‌ست

دل امسال پار بایستی

۱۳

اندر این شهر قحط خورشیدست

سایه شهریار بایستی

۱۴

شهر سرگین پرست پر گشته‌ست

مشک نافه تتار بایستی

۱۵

مشک از پشک کس نمی‌داند

مشک را انتشار بایستی

۱۶

دولت کودکانه می‌جویند

دولتی بی‌عثار بایستی

۱۷

چون بمیری بمیرد این هنرت

زین هنرهات عار بایستی

۱۸

طالب کار و بار بسیارند

طالب کردگار بایستی

۱۹

مرگ تا در پی‌است روز شبست

شب ما را نهار بایستی

۲۰

دم معدود اندکی ماندست

نفسی بی‌شمار بایستی

۲۱

نفس ایزدی ز سوی یمن

بر خلایق نثار بایستی

۲۲

ملک‌ها ماند و مالکان مردند

ملکت پایدار بایستی

۲۳

عقل بسته شد و هوا مختار

عقل را اختیار بایستی

۲۴

هوش‌ها چون مگس در آن دوغست

هوش‌ها هوشیار بایستی

۲۵

زین چنین دوغ زشت گندیده

پوز دل را حذار بایستی

۲۶

معده پردوغ و گوش پر ز دروغ

همت الفرار بایستی

۲۷

گوش‌ها بسته است لب بربند

از خرد گوشوار بایستی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1879
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1219
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1221

نظرات

user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۰۸:۲۷:۴۵
بیت پنجم در دیوان شمس به این صورت نوشته شده :تا بدانستیی ز دشمن ، دوست یعنی تا بشناسی از دشمن ، دوست را زندگانی دو بار بایستیدو بار زندگی و به دنیا آمدن لازم است که آدم به آن خرد و بینش واقعی برسد .
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۰۸:۴۲:۰۲
بیت نهم در دیوان شمس به این صورت آمده :دیده را عبره نیست زین پرده درست است که عبره همان عبرت است ولی اگر عبرت بنویسیم وزن شعر دچار اشکال می شود .
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۰۸:۵۲:۱۱
بیت دوازدهم هم در دیوان شمس به این صورت نوشته شده :دل پشیمان شدست زانچ گذشت دل امسال ، پار بایستی
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۰۸:۵۹:۴۳
دوغ زشت گندیده ؟!دوغ گندیده را می دانم چیست ، یعنی دوغ تاریخ مصرف گذشته . ولی واقعا تا حالا نمی دانستم که دوغها هم زشت و زیبا دارند !یادم باشد از این به بعد وقتی بقالی می روم به قیافه دوغ ها نگاه بکنم و خوشگل هایشان را انتخاب کنم !
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۰۹:۴۷:۳۷
جناب وفایی زشت همواره به مانای " نازیبا " نیستدر اینجا بد ، خراب ، فاسد و... را از نظر دور مدارید.
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۱۲:۱۳:۱۲
خواندن درست بیت:زین چنین دوغ،زشت گندیده!پوز دل را حذار بایستیزشت گندیده: بد گندیده
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۱۰ - ۰۹:۳۶:۱۱
دوستان شوخی های مرا هم جدی برداشت می کنند شاید دلیلش آنست که تمام کسانی که در گنجور حاشیه می نویسند اشخاصی بسیار جدی هستند و تنها کسی که در این میان شیطنت می کند من هستم .به هر حال از توجه شما و توضیحات صحیحی که فرمودید تشکر می کنم .
user_image
بابک چندم
۱۳۹۶/۰۱/۱۰ - ۲۲:۰۶:۴۸
دوست عزیز جناب وفایی،اگر دنبال خوشگلاش هستی بچسب به "آلیس"، حال چه گازدار و چه بی گاز...در ضمن آیا سرکار نسبتی با اخوین وفایی دارید، یعنی همان جریان : " نیر، نیر، تلفون می زنم جواب نمیدی چرا نیر؟...
user_image
صالح
۱۳۹۷/۰۹/۱۴ - ۱۴:۲۸:۵۴
سلام دوستان عزیز. چند بیت ابتدایی رو یک نفر لطف میکنه توضیحی ارائه کنه استفاده کنیم؟ ممنون
user_image
اکبر پور
۱۳۹۹/۰۳/۰۴ - ۰۲:۵۵:۰۵
تا در بیت پنجم ایجاد ایهام می‌کند. یعنی هم حرف ربط است و هم حرف تحذیر.
user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۸/۰۸ - ۰۳:۲۵:۰۹
سلام و عرض احترام صالح بزرگوار بنده نه در مقام جسارت توضیح یا تفسیر ابیات نخستین که فرمودید بلکه تنها در مقام بیانداشت ما فی الضمیر چند جمله ای سیاه کاری کرده تصحیح رو به فرهیختگان گرانقدر میسپارم که در مقام فرصت و رجوع به منبعی بسیار بهتر و فراتر می توان نگاشت : در غم یار، یار بابستی یا غمم را کنار بایستی غمخوارگی در مصیبت و غم که خود سنخیت می طلبد در پیشینه ی شعر و نثر پارسی نمونه های خارج از شماری دارد هر یک شکل و شیوه ای : جناب مولانا در یکی از معانی منظور نظر خویش در بیت سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق و محرم این هوش جز بیهوش نیست به نوعی دیگر به این همدردی لازمه ی ادراک اشاره فرموده است در خوردن غم معشوق دلیل آن هرچه هست که بماند غم شناس غمخواری باید تا بتوان با او از حال و روز و روزگار خویش گفت که بیان رمز و راز ارتباط با یار جز بر یار گفتن حرام طریقتی است چون او ادراکی از این مقام نخواهد داشت تو در کنار فراتی چه دانی این معنی به راه بادیه دانند قدر آب زلال بیت فوق الذکر هم به عنوان شاهد مثال و هم به جهت به کار بردن لفظ " کناکنار" به معنای ساحل و کناره ی آب و پایاب قید شد اگر چنین یار و غمخوار آگاهی یافت نشود که چونان که منم بر یار و معشوق من عاشق و از غم او مغموم و غمگین باشد پس این غم عظیم را کنار و کناره ای و پایانی باشد بهتر است ....یا یاری غمخوار یا ما از غم بی امان و ثقیل و سنگین یار برکنار شدت غم یار در خور توش و توان چون من تنهایی نیست یاریگری باید ....معنای دیگری که به مراتب بدیع تر و بی بدیل تر و بی سابقه تر هست و به تفکر مولانا شبیه تر به شکل بسیار مختصر : یار در درون غم و غمخوارگیش نهان است و این دلیل غم خوردن ماست وگرنه این غمخوارگی ارزشی نداشت درون غم یاری که می خوری باید وصال یار مستتر باشد وگرنه صرف غم خوردن منش و روش پسندیده ی حضرت انسان نیست خصوصا در لسان حضرت سرخوشان و فرحناکان عالم مولانای شادان و پای کوبان : ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست در شکرینه ی یقین سرکه ی انکار نیست ای غم از اینجا برو ورنه سرت شد گرو زانکه شب تیره را تاب مه یار نیست *خون غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش و از این دست ابیات با محوریت گریز از غم و استقبال غم با معانی بینهایت ژرف و عمیق در اشعار مولوی خصوصا غزلیات فراوان است ...که من از تو غمی خواهم که در وی مستقل باشم ....و شاه بیت گره گشای : عاشق یا طالب جور یار شو عاشق لطف یار نیتا که نگار نازگر عاشق زار آیدت ...
user_image
شهاب عمرانی
۱۴۰۲/۰۵/۱۲ - ۰۷:۱۵:۲۰
بیت پنجم اشاره به آیات تناسخ در قرآن:  غافر ۱۱ بقره ۲۸ معارج ۴ همچنانکه جناب شمس در مقالات میفرماید: این یک زاد است که تو دیدی. با تو در این زاد همه حیوانات شارکند. اگر تو را همین یک زاد بودی ازیشان تمیزی نیافتی: «لایطأ بساط الرحمن ولم یعرج علی‌الملکوت من لم یولد مرتین» همچنین در معنی کشتن نفس و دوباره زاده شدن نیز به کار میرود.