مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۱۵۷

۱

آنکه چون ابر خواند کف ترا

کرد بیداد بر خردمندی

۲

او همی‌گرید و همی‌بخشد

تو همی‌بخشی و همی‌خندی

۳

همچو یوسف گناه تو خوبیست

جرم تو دانش است و خرسندی

۴

او چو سرکه‌ست و می‌کند ترشی

دوست قندست و می‌کند قندی

۵

چشم مریخ دارد آن دشمن

تو چو مه دست زهره می‌بندی

۶

ای دل اندر اصول وصل گریز

که بسی در فراق جان کندی

۷

قطرهٔ باز رو سوی دریا

بنگر تا به پیش او چندی

۸

قوت یاقوت گیر از خورشید

تا در اخلاق او به پیوندی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1881

نظرات

user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۸/۰۸ - ۰۲:۳۷:۳۴
1: قطره ای باز رو سوی دریا 2: تا در اخلاق او بپیوندی سنخ کلماتی چون قطره با همزه و یا به پیوندی به صورت جدانویسی و امثالهم هرچند در کلیت اثر به همین نحو درج شده اما اگر اصلاح بشه به خوانش متن کمک شایانی میکنه خصوصا برای کمتر آشنایان با وزن شعری خصوصا غزل دیریاب مولانا با اوزانی بدیع و خارج از عرف معمول شعر پارسی