
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۱۵۸
۱
رو، مسلم تراست بیکاری
چونک اندر عنایت یاری
۲
نقش را کار نیست پیش قلم
آن قلم را چه حاجت از یاری؟
۳
همچو بت باش پیش آن بتگر
که همه نقش و رنگ ازو داری
۴
گر بپرسد، چه صورتت باید؟
گو: « همان صورتی که بنگاری »
۵
گر مرا تن کنی، تو جان منی
ور مرا دل کنی، تو دلداری
۶
لطف گل، خار را تو میبخشی
چه کند شاخ خار، جز خاری؟
۷
باده ده، باده خواهمان کردی
که حرامست با تو هشیاری
تصاویر و صوت


نظرات