مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۱۷۰

۱

ای که تو از عالم ما می‌روی

خوش ز زمین سوی سما می‌روی

۲

ای قفس اشکسته و جسته ز بند

پر بگشادی به کجا می‌روی؟

۳

سر ز کفن بر زن و ما را بگو

که: « ز وطن خویش چرا می‌روی؟ »

۴

نی غلطم، عاریه بود این وطن

سوی وطنگاه بقا می‌روی

۵

چون ز قضا دعوت و فرمان رسید

در پی سرهنگ قضا می‌روی

۶

یا که ز جنات نسیمی رسید

در پی رضوان رضا می‌روی

۷

یا ز تجلی جلال قدیم

مضطرب و بی‌سر و پا می‌روی

۸

یا ز شعاعات جمال خدا

مست ملاقات لقا می‌روی

۹

یا ز بن خم جهان همچو درد

صاف شدی سوی علا می‌روی

۱۰

یا به صفاتی که خموشان کنند

خامش و مخفی و خفا می‌روی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1889

نظرات

user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۷/۲۹ - ۰۸:۲۱:۱۶
لطفا دلیل جدا سازی که تعلیل از سوال مقدر مصراع کز وطن خویش چرا می روی را بیان بفرمایید که ز وطن خویش چرا می روی