
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۱۷۵
۱
کار به پیری و جوانیستی
پیر بمردی و جوان زیستی
۲
بانگ خر نفست اگر کم شدی
دعوت عقل تو مسیحیستی
۳
گر نبدی خندهٔ صبح کذوب
هیچ دلی زار بنگریستی
۴
گر بت جان روی نمودی به ما
جملهٔ ذرات چو ما نیستی
۵
گر توی تو نفسی کاستی
همچو تو اندر دو جهان کیستی؟!
۶
گر نبدی غیرت آن آفتاب
ذره به ذره همه ساقیستی
۷
دانه من از کاه جدا کردمی
گر کفه را هیچ تناهیستی
۸
مار اگر آب وفا یافتی
در دل آن بحر چو ماهیستی
تصاویر و صوت


نظرات
شهرام آرین
بی نشان
سام
سام
سام