مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۱۹۲

۱

لا یغرنک سد هوس عن رایی

کم قصور هدمت من عوج الارآء

۲

اشتهی انصح لکن لسانی قفلت

اننی انصح بالصمت علی الاخفاء

۳

این همه ترس و نفاق و دودلی باری چیست

نه که در سایه و در دولت این مولایی؟!

۴

بیم ازان می‌کندت، تا برود بیم از تو

یار ازان می‌گزدت، تا همه شکرخایی

۵

شمس تبریز شمعیست که غایب گردد

شب چو شد روز چرا منتظر فردایی؟!

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1905

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۹/۲۵ - ۱۳:۵۰:۵۶
یار از آن می‌گزدت تا همه شکرخایی...
user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۷/۲۹ - ۰۷:۰۳:۱۶
شمس تبریز نه شمعی است که غایب گردد