مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۲۱

۱

آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده‌ست

تا روز بر دیوار ما بی‌خویشتن سر می‌زده‌ست

۲

چرخ و زمین گریان شده وز ناله‌اش نالان شده

دم‌های او سوزان شده گویی که در آتشکده‌ست

۳

بیماریی دارد عجب نی درد سر نی رنج تب

چاره ندارد در زمین کز آسمانش آمده‌ست

۴

چون دید جالینوس را نبضش گرفت و گفت او

دستم بهل دل را ببین رنجم برون قاعده‌ست

۵

صفراش نی سوداش نی قولنج و استسقاش نی

زین واقعه در شهر ما هر گوشه‌ای صد عربده‌ست

۶

نی خواب او را نی خورش از عشق دارد پرورش

کاین عشق اکنون خواجه را هم دایه و هم والده‌ست

۷

گفتم خدایا رحمتی کآرام گیرد ساعتی

نی خون کس را ریخته‌ست نی مال کس را بستده‌ست

۸

آمد جواب از آسمان کو را رها کن در همان

کاندر بلای عاشقان دارو و درمان بیهدست

۹

این خواجه را چاره مجو بندش منه پندش مگو

کان جا که افتادست او نی مفسقه نی معبده‌ست

۱۰

تو عشق را چون دیده‌ای از عاشقان نشنیده‌ای

خاموش کن افسون مخوان نی جادوی نی شعبده‌ست

۱۱

ای شمس تبریزی بیا ای معدن نور و ضیا

کاین روح باکار و کیا بی‌تابش تو جامدست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 227
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 154
هانیه سلیمی :
محسن لیله‌کوهی :
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
amir
۱۳۹۱/۱۱/۲۹ - ۰۳:۳۹:۲۷
بهترین زبان برا ی بیان حال مردان خدا که عاشق روی حضرت احدیت شده اند با نیمچه نگاهی مجنون وار خود را به در دیودار این زندگی دنیوی زده وجسم را همچون قفسی میدانند که مانع دیدار میگردد از شدت حالت ذوق واشتیاق معنوی سر از پا نشناخته به قول خود مولانا سجاده نشین با وقاری بودم بازیچه دست کودکانم کردی اری مستی عشق حق از شرابی است که رمز درست کردن ان شراب رافقط ساقی ان که خداست میداند بس
user_image
جواد
۱۳۹۲/۰۳/۰۹ - ۰۸:۳۱:۳۴
گفتم خدایا رحمتی که آرام گیرد ساعتی...
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۰۹ - ۱۱:۵۰:۵۰
کیا و بیا یعنی شکوه ، کیار یعنی سستی و کندی و بی کیار یعنی چستی و فوری
user_image
rahil
۱۳۹۳/۰۳/۱۱ - ۰۲:۴۹:۰۶
کندر بلای عاشقان دارو و درمان بیهده ست
user_image
محسن
۱۳۹۴/۰۵/۱۳ - ۰۶:۵۳:۱۴
به اشارات مولانا دقت کنید. می گوید این حال "نیم شب" برای خواجه پیش آمده است. نیم شب سمبل حالتی است که فرد میان روز و شب،‌یعنی آگاهی کامل و ناآگاهی به سر می برد. او از خواب بیدار شد،‌ اما هنوز نیمه هشیار است، پس درد می کشد تا کاملا هشیار شود. تا روز خود را به در و دیوار می زند و تقلا می کندو اما انسان کاملا هشیار، دیگر این وصف را ندارد زیرا همه چیز به کام اوست حتی اگر به کام ما زهر آید:تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنمهر جا رو در گلشنم هر جا نشینم خرمماین خواجه نیمه هشیار تا زمانی که به آگاهی کامل برسد درد می کشد.
user_image
سعید جعفری
۱۳۹۴/۱۲/۰۸ - ۰۹:۱۳:۲۹
با سلامبه نظر می رسد متن درست مصرع زیر؛گفتم خدایا رحمتی کرام گیرد ساعتیعبارت است از؛گفتم خدایا رحمتی کارام گیرد ساعتیبا تشکر
user_image
علی ملک زاده فر
۱۳۹۹/۰۵/۰۳ - ۱۱:۵۷:۵۰
قسمتهایی از. این شعر در اپرای عروسکی مولوی با صدای محمد معتمدی به زیبایی اجرا شده است