مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۲۱۱

۱

نسیم‌الصبح جد بابتشار

و بشر حین یأتی بانتشار

۲

واتحفنی لباس‌الجد منه

فانی من لباس الجد عاری

۳

فقد احرقت فی صد و بعد

بنار لا تسلنی ای نار

۴

اما تصغی الی قلب حریق

ینادی، یا حذاری، یا حذاری

۵

و مما خان بی‌دهر قتول

و ما قدحان لی ادراک ثاری

۶

اذا ما فیک افنی فیک احیی

اذا ما انت جاری، انت جاری

۷

ظللت کیونس فی بطن حوت

فمذ صح‌الهوی کسروا فقاری

۸

الا یا صاح انظر فی خدودی

تری او صافه ان کنت قاری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1918

نظرات