مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۲۲۰

۱

لا قی‌الفراش نارا کن هکذا حبیبی

فی النار قد تواری کن هکذا حبیبی

۲

ذاق القراش ذوقا والشمع ذاب شوقا

والدمع منه سارا کن هکذا حبیبی

۳

فی العشق مذرجعتا باللیل ما هجعنا

فی مجلس السکاری کن هکذا حبیبی

۴

العاشقون قاموا، ذااللیل لاتناموا

لا تنفروا فرارا کن هکذا حبیبی

۵

الوصل سال سیلا مجنون صار لیلی

لیل غدا نهارا کن هکذا حبیبی

۶

الشمس فی ضحاها و القلب قد یراها

والعقل فیه حارا کن هکذا حبیبی

۷

من الکلیم دلا و لرب قد تجلی

انی آنست نارا کن هکذا حبیبی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1923

نظرات

user_image
مجتبی میرسمیعی
۱۳۹۰/۱۰/۲۳ - ۰۱:۴۸:۳۳
با سلام .... ترجمه ای تقریبی برای این شعر :در آتش‌ام بسوزان ای آفت دل و جانکن محو ، عقل پرسان ، ای ساقی فقیرانچون شمع در فراقت ، آتش به سر گرفتمبنگر به اشک و آهم ، ای مقتدای ایماندر محفل شبانه ، چنگ و می و چَغانههان تا عبث نمانی ، هُشدار از حریفانای عاشقان برآیید ، وَز خواب برتر آییدزیر سپر چرائید ؟! بزم شه و تو پنهان ؟!مجنون‌تر از جنونم ، لیلاست در درونمغافل مشو ازامروز، فرداست از تو پنهان شمس الشموس عالم ، یک نقطه در دل توستعقلی از آن بسوزان ، عشقی از آن بر افشانموسی به راه طور است ، هنگامۀ ظهور استگر چون خلیل باشی ، آتش شود گلستانممنون
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۲/۱۹ - ۰۵:۲۸:۲۶
درود بر تبکم گرانقدر..