
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۲۳
۱
آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
۲
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
۳
آن نفسی که باخودی بستهٔ ابر غصهای
وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
۴
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی بادهٔ یار آیدت
۵
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسردهای
وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
۶
جملهٔ بیقراریت از طلب قرار توست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
۷
جملهٔ ناگوارشت از طلب گوارش است
ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
۸
جملهٔ بیمرادیت از طلب مراد توست
ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
۹
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
۱۰
خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد
از مه و از ستارهها والله عار آیدت
تصاویر و صوت


نظرات
حمیدرضا
رسته
پاسخ: ممنون، پس نقل ریرا غلط نیست و نیاز به تغییر ندارد.
بهمن صباغ زاده
شکوه
محمدامین
منصور پویان
سید احمد ابراهیمی
ناصر
رضا عظیمی
رضا عظیمی
دکتر مهدی زهره وندی
رضا عظیمی
حمید رضا
نادر..
پریشان روزگار
پریشان روزگار
لیلا
پاسخ به آقای ناصر برداشت شخصی خودمو از مصرع (طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت) رو میخواستم بگم و اون اینه که جستجوگری همیشگی باش در طلب یار جستجوگری که هر لحظه در طلبه.. و از اونجایی که همواره انسان می یابد آنچه به دنبال آن است ؛می یابی قرار و یار را.
منصور
رجبی
همایون
محمد جواد
حمید
اکبر
مهدی
محمدرضا چنگیز
محمد
ابراهیم
برگ بی برگی
امیر بیگلر
مهیار
زیبا روز
محمد
رضا
تنها خراسانی
تنها خراسانی
تنها خراسانی
پاسخ این است که بت پرستی به معنای پرستیدن چیزی غیر از حق است. وارد بحث ماهیت پرستش- که درجای خود بحث بسیار وسیعی در روانشناسی دین است- نمیشوم، اما این را میتوانم بگویم که اگر پرستش عین شیفتگی نباشد، لااقل یکی از مؤلفههای آن، شیفتگی است. بنابراین معنای بتپرستی این است که شخص به غیر حق، شیفتگی داشته باشد. اما غیر حق ممکن است ثروت یا محبوبیت باشد؛ ممکن است حیثیت اجتماعی یا ریاست باشد؛ و نیز ممکن است علم باشد و بالاتر از آن، ممکن است عقیده خودم باشد. اگر کسی بت چوبی یا بت فلزی را بپرستد، میگویند بت پرست است. حال اگر هوای نفس خود را بپرستد، چه باید گفت؟ «أرأیت من اتخذ الهه هواه». پرستش هوای نفس هم بت پرستی است و با این حساب، اگر من شیفته عقاید خود شوم و آنها را بپرستم، این هم نوعی بتپرستی است. اما کسی که حق پرست است، بت پرست نیست و چون حق پرست است، شیفته هوای نفس خود و شیفته افکار و عقاید خود نیست. اگر شیفته عقاید و افکار خود نیستی، این امر باید نشانهای داشته باشد. من اگر شیفته یک اثر نقاشی باشم، علامت شیفتگیام این است که آن را قاب میگیرم و اگر کسی بخواهد به آن نزدیک شود، میگویم لطفاً بیشتر احتیاط کنید. همین مطلب در باب عقاید آدمی هم صادق است. اگر کسی اجازه ندهد که دیگران به عقاید او نزدیک شوند و واقعیتها را به مواجهه با آن عقاید بیاورند، او شیفته عقاید خود و مبتلا به نوعی بت پرستی است.اتفاقاً اریک فروم در کتاب روانشناسی و دین، این نوع دینداری را که هیچکس حق ندارد واقعیتها را به مصاف عقاید دینی ببرد،"idolatry" (بت پرستی) میخواند.جالب است که"idol" به معنای بت، از "idea" به معنای عقیده گرفته شده است و هردو ریشه یونانی دارند.بازگردیم به تفکیک آلن واتس. او میخواهد بگوید فرق مؤمن با معتقد در این است که مؤمن شیفته حق است و معتقد شیفته عقیده. واتس میگوید چون معتقدان طالب قرار هستند، بیقرار میشوند و چون مؤمنان طالب واقعیت بیقرارند، قرار مییابند. این سخن یادآور بیان زیبای مولاناست:جمله بیقراریت از طلب قرار توستطالب بیقرار شو تا که قرار آیدتوقتی طالب یک امر ثابت باشیم، هرچیزی که برای آن امر ثابت خطری ایجاد کند، ما را مشوش میکند. اگر دغدغه من این باشد که آنچه دارم دست نخورده باقی بماند، چون علل و عوامل بسیاری وجود دارد که آن را به مخاطره میاندازد، دایماً دلهره و دلشوره خواهم داشت و دایماً مضطرب و ناراحت خواهم بود. زیرا جهان را با این امر ثابت و آسیب پذیر، ستیهنده میبینم. اما اگر طالب قرار و امر متقرر و ثابت نباشم، چیزی نمیتواند آرامش مرا برآشوبد. به همین جهت، عنوان کتاب واتس «حکمت بیقراری» است. فرد مؤمن به هیچ فقره عقیدتی ثابتی دلبستگی ندارد و طالب بیقراری است، لذا هیچ تغییری او را تهدید نمیکند و او آرام و قرار مییابد. اما فرد معتقد، طالب امر ثابت و متقرر است، لذا همه چیز ممکن است برای او خطرآفرین باشد؛ چنین کسی همواره مشوش و بیقرار است.با توجه به این مقدمات، به نظر من حقیقت ایمان دینی عبارت است از جستن بیقراری و یافتن قرار. به تعبیر دیگر ـ با الهام از سهراب سپهری ـ ایمان دینی، «دویدن در پی آواز حقیقت» است، نه چسبیدن به عقیدهای که حقیقتنماست. مصطفی ملکیان، مشتاقی و مهجوری، دویدن در پی آواز حقیقت، صص 135 – 180
تنها خراسانی
تنها خراسانی
محمدرضا محمدرضا
عبداله جوادی
هومن کشاورز
هومن کشاورز
محمود علم
دکتر شاهی
ابوالحسن نجوا
مهر و ماه
مهران ا
غلامرضا صفرپور
محمد تقیزاده
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
رضا محمدیان
علیرضا جهان آرا
خوشه چین بانو
حمیدرضا