مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۳۵

۱

همه خوف آدمی را از درونست

ولیکن هوش او دایم برونست

۲

برون را می‌نوازد همچو یوسف

درون گرگی‌ست کاو در قصد خونست

۳

بدرّد زَهره او گر ببیند

درون را کاو به زشتی شکل چونست

۴

بدان زشتی به یک حمله بمیرد

ولیکن آدمی او را زبونست

۵

الف گشته‌ست نون می‌بایدش ساخت

که تا گردد الف چیزی که نونست

۶

اگر نه خود عنایات خداوند

بدیده‌ستی چه امکان سکون‌ست‌‌؟

۷

نه عالم بُد نه آدم بُد نه روحی

که صافی و لطیف و آبگون‌ست

۸

که او را بود حکم و پادشاهی

نپنداری که این کار از کنونست

۹

نمی‌گویم که در تقدیر شه بود

حقیقت بود و صد چندین فزونست

۱۰

خداوندی شمس‌الدین تبریز

ورای هفت چرخ نیلگونست

۱۱

به زیر ران او تقدیر رامست

اگر چه نیک تندست و حرونست

۱۲

چو عقل کل بویی برد از وی

شب و روز از هوس اندر جنونست

۱۳

که پیش همت او عقل دیده‌ست

که همت‌های عالی جمله دونست

۱۴

کدامین سوی جویم خدمتش را‌‌؟

که منزلگاه او بالای سونست

۱۵

هر آن مشکل که شیران حل نکردند

بر او جمله بازی و فسونست

۱۶

نگفتم هیچ رمزی تا بدانی

ز عین حال او این‌ها شجونست

۱۷

ایا تبریز، خاک توست کحلم

که در خاکت عجایب‌ها فنونست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 234
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 159
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۳/۱۱/۰۶ - ۰۱:۲۶:۲۵
در بیت یازدهم می فرماید:به زیر ران او تقدیر رام استاگر چه نیک تندست و حرون استحرون : سرکش و ناآراماشاره به تندخویی شمس تبریزی دارد.
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۶/۰۸ - ۱۲:۰۲:۳۶
این گونه هم می شود گفت که تقدیر با آنکه تند و سرکش است ولی رام خداوندی و سوارکاری شمس دین استاز غزل هایی است که در آن مقام خداوندی به شمس داده می شود با تاکید بر جایگاه او که عرش است و مافوق هفت آسمانبه عبارت دیگر رابطه خود وشمس را که رابطه عشق حقیقی است با معیار رابطه انسان و خدا می سنجدو میدان عشق را گسترش می دهد و از رابطه محدود انسان و خدا خارج می کندو در حقیقت انسانی که سعی میکند خدایی در بیرون بسازد ولی مقام خودش در حد یگ گرگ وحشی بیش نیست را میخواهد بزرگ و سرور سازدشاید چند بیت آغازین از گفته های شمس باشد