
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۳۸
۱
سماع از بهر جانِ بیقرارست
سبک بَرجَه چه جای انتظارست؟!
۲
مشین این جا تو با اندیشه خویش
اگر مردی برو آن جا که یارست
۳
مگو باشد که او ما را نخواهد
که مرد تشنه را با این چه کارست؟!
۴
که پروانه نیندیشد ز آتش
که جان عشق را اندیشه عارست
۵
چو مرد جنگ بانگ طبل بشنید
در آن ساعت هزار اندر هزارست
۶
شنیدی طبل برکش زود شمشیر
که جان تو غلاف ذوالفقارست
۷
بزن شمشیر و مُلک عشق بستان
که ملک عشق ملک پایدارست
۸
حسین کربلایی، آب بگذار
که آب امروز تیغ آبدارست
تصاویر و صوت


نظرات
ره گذار
کمال داودوند
رضا
صادقی