مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۳۹

۱

سماع آرام جان زندگانست

کسی داند که او را جان جانست

۲

کسی خواهد که او بیدار گردد

که او خفته میان بوستان‌ست

۳

ولیک آن کاو به زندان خفته باشد

اگر بیدار گردد در زیان‌ست

۴

سماع آن جا بکن کان جا عروسیست

نه در ماتم که آن جای فغانست

۵

کسی کاو جوهر خود را ندیده‌ست

کسی کان ماه از چشمش نهانست

۶

چنین کس را سماع و دف چه باید‌؟!

سماع از بهر وصل دلستان‌ست

۷

کسانی را که روشان سوی قبله‌ست

سماع این جهان و آن جهانست

۸

خصوصا حلقه‌ای کاندر سماعند

همی‌گردند و کعبه در میانست

۹

اگر کان شکر خواهی همان جاست

ور انگشت شکر خود رایگانست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 236
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 160
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
ناز بانو
۱۳۹۳/۰۴/۰۷ - ۰۵:۱۵:۱۸
سماع آرام جان زندگانست