
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۵۲
۱
چو با ما یار ما امروز جفتست
بگویم آنچ هرگز کس نگفتهست
۲
همه مستند این جا محرمانند
میندیش از کسی غماز خفتهست
۳
خزان خفت و بهاران گشت بیدار
نمیبینی درخت و گل شکفتهست
۴
اگر یک روز باقی باشد از دی
زمین لب بسته است و گل نهفتهست
۵
هلا در خواب کن اوباش تن را
که گوهرهای جانی جمله سفتهست
۶
خمش کن زردهی زان در نیابی
وگر محرم شوی بستان که مفتست
تصاویر و صوت


نظرات
زیبا روز
زیبا روز