
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۵۷
۱
چو آن کان کرم ما را شکارست
به هر دم هدیه ما را ده هزارست
۲
که ما را نردبان زرین و سیمین
نهد چون قصد ما بر بام یارست
۳
بلادریست در عالم نهانی
که بر ما گنج و بر بیگانه مارست
۴
به پیش ما خزینه سیم مشمر
که ما را زر و سیم بیشمارست
۵
ز پروانه اگر این افترا بود
دو صد چندین ز دست شهریارست
تصاویر و صوت


نظرات
هنگامه حیدری
ســراج