
مولانا
غزل شمارهٔ ۳۶۲
۱
دو چشم آهوانش شیرگیرست
کز او بر من روان باران تیرست
۲
کمان ابروان و تیر مژگان
گواهانند کو بر جان امیرست
۳
چو زلف درهمش درهم از آنم
که بوی او به از مشک و عبیرست
۴
در آن زلفین از آن میپیچد این جان
که دل زنجیر زلفش را اسیرست
۵
مگو آن سرو ما را تو نظیری
که ماه ما به خوبی بینظیرست
۶
بیندازم من این سر را به پیشش
اگر چه سر به پیش او حقیرست
۷
خیال روی شه را سجده میکن
خیال شه حقیقت را وزیرست
تصاویر و صوت


نظرات