مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۷۲

۱

من سر نخورم که سر گران‌ست

پاچه نخورم که استخوان‌ست

بریان نخورم که هم زیان‌ست

من نور خورم که قوت جان‌ست

۳

من سر نخوهم که باکلاهند

من زر نخوهم که بازخواهند

من خر نخوهم که بند کاهند

من کبک خورم که صید شاهند

۵

بالا نپرم نه لک لکم من

کس را نگزم که نی سگم من

لنگی نکنم نه بدتکم من

که عاشق روی ایبکم من

۷

ترشی نکنم نه سرکه‌ام من

پرنم نشوم نه برکه‌ام من

سرکش نشوم نه عکٓه‌ام من

قانع بزیم که مکٓه‌ام من

۹

دستار مرا گرو نهادی

یک کوزه مثلثم ندادی

انصاف بده عوان نژادی

ما را کم نیست هیچ شادی

۱۱

سالار دهی و خواجه ده

آن باده که گفته‌ای به من ده

ور دفع دهی تو و برون جه

در کس زنان خویشتن نه

۱۳

من عشق خورم که خوشگوارست

ذوق دهنست و نشو جان‌ست

۱۴

خوردم ز ثرید و پاچه یک چند

از پاچه سر مرا زیانست

زین پس سر پاچه نیست ما را

ما را و کسی که اهل خوانست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 253
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 171
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۰/۱۱/۳۰ - ۱۳:۳۹:۴۸
ور دفع دهی تو و برون جه / در کس زنان خویشتن نهیعنی چی!؟
user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۳/۱۱/۰۷ - ۱۱:۵۱:۱۸
فرم این غزل بسیار جالب است هر دو بیت به یک قافیه است و گویا فرمی نظیر غزل - دوبیتی حضرت مولانا در این غزل به کار برده است.در بیت لنگی نکنم ، نه بد تکم منکه عاشق روی ایبکم منایبک به معنای بت و صنم و مجازا معشوق استدر بیتسرکش نشوم نه عکه ام منقانع بزیم که مکه ام منعکه: نوعی کلاغ ککه عقعق گوینددر بیتدستار مرا گرو نهادییک کوزه مثلثم ندادیمثلث منظور شرابی است که پس از جوشاندن یک سوم آن باقی مانده باشد که در مذهب ابوحنیه خوردن شراب مثلث یا همان سیکی جایز است.دفع دادن به معنای امروز و فردا کردن ....پشت هم انداختن
user_image
Suri Dalir
۱۳۹۵/۰۴/۲۰ - ۲۳:۲۶:۵۹
من سر نخورن که سر گران است عکه یا عکا بخشی از فلسطین است که الان دست بخشی از آن دست ایسرائیل است و بهائیان بعد از تبعید از ایران به آنجا رفتند. بقیه توضیحات هم زیاد درست نیستند.
user_image
سعید
۱۳۹۶/۰۴/۰۹ - ۱۹:۲۸:۱۲
به نظر میرسه بیشتر بیتهای این غزل از حضرت مولانا نبوده و "منسوب" به ایشون باشه. دو بیت اول غزل رو ببینید؛ انگار دو سه تا درویش رفتن "کله پزی" و میخوان غذا سفارش بدن، دارن باهم بحث میکنن که چی بخورن. یکیشون میگه:"من سر نخورم که سر گران است"دومی میگه:"پاچه نخورم که استخوان است"سومی هم میگه:"بریان نخورم که هم زیان است ( حتما به خاطر کلسترول بالای بریونی)ولی برخی از قسمتهای این غزل داد میزنه که از خود مولانست مانند:"من نور خورم که قوت جان است."
user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۷/۰۲/۲۸ - ۱۲:۱۴:۱۵
دوست عزیز با نام suri Dalir نوشته اند که عکه نام شهری است بله نام شهری نیز هست اما به صرف آن که یک واژه معنای دیگری داد نباید سایر نظرها و معانی را باطل دانست. اگر چنان که ایشان می فرمایند نام شهری باشد صفت سرکشی برای شهر عکه از چه روست؟ در حالی که در حدیث آمده است که : طوبی لمن رای عکه. پس صقت سرکشی برازنده این شهر نیست. عکه نام مرغی است از تیره ی کلاغها و به حیلت گری و سرکشی معروف و مشهور است و دور نیست که نظر حضرت مولانا همین مفهوم بوده باشد. اما آنجا که فرموده اند باقی توضیحات هم صحبح نیست. بنده مدعی نیستم و در حد بضاعت دانش اموزی می کنم به قول حضرت مولانا گر تو بهتر می زنی بستان بزن. کلی گویی کار ساده ای است به طور واضح بفرمایید کدام توضیح باب میلتان نیست
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۶/۱۰ - ۰۲:۱۷:۳۵
این شعر که غزل نیست و جایش اینجا نیستبه نظر هفت چهار پاره بی ربط و سبک است که کسی آنها را گفته و اینجا بهم چسبانده شده اند و اصلن با کار های جلال دین همخوانی ندارد و مصداق وصله ناجور است
user_image
زیبا روز
۱۴۰۱/۰۱/۱۸ - ۱۷:۲۹:۳۵
در مناقب العارفین نقل شده است : ...شمس در دمشق می بود در هفته ای باری از حجره خود بیرون آمدید به دکان رواسی (کله پزی) رفتی و قطعه ای داده و از آب سر بستدی.‌‌مگر رواسی معلوم کرد که او از اهل ریاضت است ....از سر رحمت یک روز کاسه را پر ثرید کرده با نان پاکیزه در پیش مولانا شمس نهاد ... کاسه را فرو نهاده بیرون شو کرد و از دمشق عزیمت نمود "  .به نظر می رسد مولانا این ماجرا را شنیده و غزلواره زیر را سرود . می نویسم غزلواره چون فرم سنتی غزل ندارد و از چند دو بیتی تشکیل شده است ولی همه ابیات ارتباط موضوعی دارند . ایبک بطور کلی نام غلام ترک است . ترکان زیبا رو بودند . و عکه نام پرنده ای ست شبیه کلاغ ،اما با دو رنگ سیاه و سپید و یک کوزه مثلث ؛ نوعی شراب که به فارسی هم سه یکی گویند .شیره انگور است که دو ثلث آن بر اثر جوشاندن بخار شود . از نظر شرعی نوشیدن آن مانعی نداشت.رندان مستی آورش می کردند. مولانا در سرودن این غزلواره از وزنی استفاده کرده که می توان سرخوشانه با آهنگ موسوم به روحوضی هم ترنم کرد . برای شنیدن آن به سایت تلگرام من مراجعه بفرمائید https://t.me/didarmasnavi *
user_image
امیر م.
۱۴۰۱/۰۲/۰۸ - ۱۴:۴۹:۳۳
به نظر دکتر اردوان بیاتی هم این از غزل های الحاقی است و از مولوی نیست. انصافاً از نظر معنایی بسیار ضعیف به نظر می آید.
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۰۶/۰۹ - ۰۰:۵۶:۲۲
شگفت که برخی میگویند این از مولوی نیست  اتفاقا  این بسیار مولویانه است و دیگران چچنین شعری نمیگویند اما مولوی در بند نیست پیداست سرخوش بوده