مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۸۱

۱

آن ره که بیامدم کدامست

تا بازروم که کار خامست

۲

یک لحظه ز کوی یار دوری

در مذهب عاشقان حرامست

۳

اندر همه ده اگر کسی هست

والله که اشارتی تمامست

۴

صعوه ز کجا رهد که سیمرغ

پابسته این شگرف دامست

۵

آواره دلا میا بدین سو

آن جا بنشین که خوش مقامست

۶

آن نقل گزین که جان فزایست

وان باده طلب که باقوامست

۷

باقی همه بو و نقش و رنگست

باقی همه جنگ و ننگ و نامست

۸

خاموش کن و ز پای بنشین

چون مستی و این کنار بامست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 258
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 174
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۳/۱۱/۱۲ - ۱۰:۲۴:۰۹
در بیت سوم می فرماید:اندر همه ده اگر کسی هستوالله که اشارتی، تمام استمعادل این کلام سعدی:در خانه اگر کس است یک حرف بس است.و نیز این عبارت عربی: العاقل یکفیه الاشاره: برای عاقل اشاره ای کافی است.