مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۸۶

۱

چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات

چون نبینی بی‌جهت را نور ِاو بین در جهات

۲

حوریان بین نوریان بین زیر این ازرق تتق

مسلمات مؤمنات قانتات تائبات

۳

هر یکی با نازباز و هر یکی عاشق‌نواز

هر یکی شمع طراز و هر یکی صبح نجات

۴

هر یکی بسته‌دهان و موشکاف اندر بیان

هر یکی شکرستان و هر یکی کانِ نبات

۵

جان کهنه می‌فشان و جان تازه می‌ستان

در فقیری می‌خرام و می‌ستان ز ایشان زکات

۶

شیر جان زین مریمان خور چونک زاده ثاینی

تا چو عیسی فارغ آیی از بنین و از بنات

۷

روز و شب را چون دو مجنون درکشان در سلسله

ای که هر روزت چو عید و هر شبت قدر و برات

۸

چونک شه بنمود رخ را اسب شد همراه پیل

عقل مسکین گشت مات و جان میان برد و مات

۹

عاشقان را وقت شورش ابله و شپشپ مبین

کوه جودی عاجز آید پیش ایشان در ثبات

۱۰

جان جمله پیشه‌ها عشقست اما آنک او

تره زار دل نبیند درفتد در ترهات

۱۱

من خمش کردم چو دیدم خوشتر از خود ناطقی

پیش او میرم بگویم «اقتلونی یا ثقات»

۱۲

شمس تبریزی چو بگشاید دهان چون شکر

از طرب در جنبش آید هم رمیم و هم رفات

۱۳

رو خمش کن قول کم گو بعد از این فعال باش

چند گویی فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 260
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 175
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
سعید
۱۳۸۹/۰۸/۲۹ - ۰۳:۰۳:۱۴
1- در بیت اول کلمه دانش اشتباه است و کلمه ذاتش در این جایگاه صحیح است.2- در بیت ششم کلمه ثاینی اشتباه است و کلمه ثانیی در این جایگاه صحیح است.
user_image
امبر
۱۳۹۲/۰۹/۱۴ - ۱۴:۰۳:۰۵
شپشپ در این شعر یعنی چه؟
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۱۴ - ۱۸:۲۵:۰۱
امبر لغت فارسی عنبر است و شاهبوی هم درست است
user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۳/۱۱/۱۲ - ۱۱:۱۱:۳۵
مرحوم فروزانفر در متن، واژه را به صورت شبشب اورده اند و در پاورقی به دو نسخه اشاره فرموده اند که در یکی شیشب و در دیگری شپشپ آمده. با توجه به آنکه مابین ابله و شبشب (که هیچ معنایی در لغت نامه برای آن نیامده) واو آمده آیا می توان شبشب را کلمه ای معادل بلاهت و حماقت در نظر گرفت؟البته این در صورتی است که واژه را طبق ضبط مرحوم فروزانفر شبشب در نظر بگیریم اگر شپشپ باشد با توجه به تبدیل ف و پ به یکدیگر معنای ارائه شده توسط دوستان صحیح استشفشف . [ ش َ ش َ ] (اِ) شاخه ٔ کجواج درخت . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ). || ریشه ٔ درخت . (ناظم الاطباء). بیخ درخت را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ).
user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۳/۱۱/۱۵ - ۱۳:۳۸:۰۵
در بیت یازدهم می فرماید:من خمش کردم چو دیدم خوشتر از خود ناطقیپیش او میرم بگویم: اقتلونی یا ثقاتاقتلونی یا ثقات مأخوذ از این کلام حسین بن منصور حلاجاقتلونی یا ثقاتیان فی قتلی حیاتی
user_image
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com
۱۳۹۸/۰۱/۰۱ - ۰۱:۳۳:۱۱
عاشق شورشی یا شوریده را عاقلان احمق و سست میبینند .در حالیکه که او بس آگاه و هشیار و با ثبات است.با درک آفل بودن الالله ، و احتما ز اندیشه ها سلطان سخاستبخل تن بنهاده و مستحکم ترین دستگیره عالم را چسبیده.بعمقی ریشه دار گشته که ، گسستنش غیر ممکن است.بر اساس تمکین و پذیرش و رضا ، از بی ثباتی و فنا خلاصی یافتهپند من بشنو که تن بند قویستکهنه بیرون کن گرت میل نویستلب ببند و کف پر زر بر گشابخل تن بگذار و پیش آور سخاترک شهوتها و لذتها سخاستهر که در شهوت فرو شد برنخاستاین سخا شاخیست از سرو بهشتوای او کز کف چنین شاخی بهشتعروة الوثقاست این ترک هوابرکشد این شاخ جان را بر سماتا برد شاخ سخا ای خوب‌کیشمر ترا بالاکشان تا اصل خویشیوسف حسنی و این عالم چو چاهوین رسن صبرست بر امر الهیوسفا آمد رسن در زن دو دستاز رسن غافل مشو بیگه شدستحمد لله کین رسن آویختندفضل و رحمت را بهم آمیختند
user_image
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com
۱۳۹۸/۰۱/۰۱ - ۰۱:۳۴:۰۸
ای دهنده قوت و تمکین و ثباتخلق را ، زین بی ثباتی ده نجات
user_image
..
۱۳۹۸/۰۲/۲۷ - ۱۱:۱۰:۰۱
جان کهنه می‌فشان..
user_image
ساسان زند مقدم
۱۳۹۹/۰۱/۲۶ - ۱۱:۵۷:۱۰
بیت اول اشکال تایپی دارد مطابق تصحیح فروزانفر نیست. کلمه "ذاتش" به غلط "دانش" تایپ شده معنی بیت و کل شعر را کلا خراب میکند.