مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۸۸

۱

خدمت بی‌دوستی را قدر و قیمت هست نیست

خدمت اندر دست هست و دوستی در دست نیست

۲

دوستی در اندرون خود خدمتی پیوسته است

هیچ خدمت جز محبت در جهان پیوست نیست

۳

ور تو مستی می‌نمایی در محبت چون نه‌ای

عشق گوید دوغ خورد و دوغ خورد او مست نیست

۴

پست و بالا چند یازد از تکلف در هوا

چند خود را پست دارد آن کسی کو پست نیست

۵

همچو ماهی مانده در دام جهان زان بحر دور

وانگهان پنداشته خود را که اندر شست نیست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 261
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 176
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
هیچ
۱۳۹۸/۰۶/۲۹ - ۲۰:۱۶:۰۸
کسی از دنبال کنندگان گنجور برای این غزل تفسیر و معانی ندارد؟
user_image
برهان
۱۳۹۸/۰۹/۲۷ - ۱۳:۱۹:۵۵
تفسیرش چیه؟