مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۳۸۹

۱

چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست

گرچه با من می‌نشینی چون چنینی سود نیست

۲

چون دهانت بسته باشد در جگر آتش بود

در میان جو درآیی آب بینی سود نیست

۳

چونک در تن جان نباشد صورتش را ذوق نیست

چون نباشد نان و نعمت صحن و سینی سود نیست

۴

گر زمین از مشک و عنبر پر شود تا آسمان

چون نباشد آدمی را راه بینی سود نیست

۵

تا ز آتش می‌گریزی ترش و خامی چون خمیر

گر هزاران یار و دلبر می‌گزینی سود نیست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 261
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 176

نظرات

user_image
جواد
۱۳۹۲/۰۴/۲۷ - ۰۶:۰۳:۳۶
به جای پنیر //خمیر // در بیت آخر
user_image
عباس کارگر جاوید
۱۳۹۳/۰۹/۱۰ - ۱۱:۲۵:۵۹
با توجه به بکار بردن کلمات آتش، ترش،خام بنظر خمیر باید بجای پنیر باشد.
user_image
عباس کارگر جاوید
۱۳۹۳/۰۹/۱۰ - ۱۱:۲۶:۴۳
خمیر نه پنیر!آتش،ترش،خام=خمیر
user_image
جلال دستیاری
۱۳۹۵/۰۳/۳۱ - ۰۴:۲۰:۱۷
کلمه پنیر قطعا خمیر است که سه نَفَر دیگر هم تذکر داده اند. لطفا إصلاح فرمایبد0
user_image
یاشار
۱۳۹۵/۱۱/۱۹ - ۱۷:۱۳:۰۵
درود گرامی چرا واژه ی نا درست پنیر را به خمیر تغییر نمی دهید؟
user_image
رهام
۱۳۹۵/۱۱/۲۵ - ۱۰:۱۳:۵۱
واژه ی پنیر خمیر است لطفا سریعا تصحیح کنید تا با غلط املایی انتشار پیدا نکنه...
user_image
حمید
۱۳۹۵/۱۱/۲۹ - ۰۲:۲۷:۵۲
گنجور عزیز لطفا پنیر را با خمیر اصلاح فرمایید چون از لحاظ معانی همانطور که دوستان فرمودند جور در نمی آید هم اینکه در بعضی از متون چاپ شده " خمیر " بکار برده شده است. ممنون
user_image
سودابه صالحی
۱۳۹۶/۰۷/۲۵ - ۰۴:۴۰:۵۲
چون دلت با من نباشد، همنشینی سود نیست ...این پیام مولانا برای ماست که از روی ظاهر با او همنشین نشویم.به شعرش ، به کلامش، به پیامش دل بدهیم و به جای رقابت ها و جنگ های ناسیونالیستی با ترکیه و افغانستان بر سراو، میراث گرانبها و بدون تکرارش را که برای ما به زبان فارسی برجا گذاشته، با تمام نیرو حفظ کنیم، درست بخوانیم، درست دریافت کنیم، کم و زیاد نکنیم، کلمات را به میل خودمان تغییر ندهیم و خلاصه دل مان با او باشد تا همنشینی مان سود داشته باشد.متأسفانه اگر کمی به خواندن خوانندگان - آنهم خوانندگان معتبر- یا به کتاب ها - آنهم پژوهش نویسندگان معتبر- و سایت ها - آن هم سایت های مرجع و معتبر - که در باره ی مولاناست توجه کنیم، این اشاره های تلخ، به خوبی مشخص می شود .برای نمونه همین غزل کوتاه پنج بیتی را در نظر بگیرید: خیلی عجیب است که شما هر سایت اینترنتی را در مورد این شعر باز کنید - حتا سایت هایی که خودشان را بر حق هم می دانند؛ از قبیل گنجور، ویکی پدیا، ویکی نبشته ، انجمن های مولاناشناسی در اینترنت، انجمن های مولانا شناسی در فیس بوک و حتا در بسیاری از نسخه های متفاوت دیوان شمس - بدون تردید در بیت پنجم این غزل به جای «خمیر» ، نوشته اند« پنیر» : تا ز آتش می گریزی ترش و خامی چون ( پنیر)! که واقعاً مسخره است و حتا اندکی هم در این مورد زحمتی به خود نداده وکمی هم تأمل نکرده و از خودشان نپرسیده اند که اصلاً ( پنیر) چه ارتباطی با آتش دارد؟ ...یک نکته:در بیت سوم صحن و سینی: ظاهراً هر دو کلمه یک معنی دارد و از دو زبان متفاوت وارد فارسی شده است. در فرهنگ ها معنی هر دو کلمه را طبق کوچک نوشته اند. ظاهراً کلمه ی سینی از چینی است البته امروز کلمه ی سینی معنی خاص تری به خود گرفته است. کلمه ی صحن عربی ودر عربی به معنی قدح بزرگ است چنانکه در آغاز مُعَلّقه ی عمرو بن کلثوم تغلبی می خوانیم : أَلاَ هُبِّی بِصَحْنِکِ فَاصْبَحِیْنَـا وَلاَ تُبْقِی خُمُـوْرَ الأَنْدَرِیْنَـا یعنی از خواب برخیز و ما را از قدح کلان خود شراب صبوحی ده و شراب های اندرین را (از قرای شام که شرابش به نیکی معروف است)، ذخیره مساز / این توضیح برگرفته از کتاب غزلیات شمش به گزینش و تفسیر محمد رضا شفیعی کدکنی / جلد اول / غزل 115 است .علاقه مندان می توانند غزل را در اینجا گوش کنند(با کسب اجازه از خانم پیرایه یغمایی)پیوند به وبگاه بیرونی/
user_image
محمد صادق
۱۳۹۷/۰۹/۱۹ - ۰۰:۴۳:۱۶
بیت سوم چون که باید نوشته بشه " چونک " معنی دیگه ای می ده
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۹/۱۰ - ۱۶:۱۷:۵۶
عنبر، مومی است خوشبو که در کوهستان هند و چین از زنبور عسل که انواع گیاه خوشبو می‌خورد به هم می‌رسد و سیل آن را به دریا می‌برد و شست و شو می‌دهد، و اکثر جانوری بحری آن را فرومی‌برد نتواند که هضم کند، آن را بیندازد. و از آن جهت بعضی گمان برند که سرگین آن جانور است. از بعضی ثقات مسموع شده که مگس عسل در میان عنبر یافته‌اند. و به آتش می‌گدازد و این نشان ظاهر است که موم باشد. (از غیاث اللغات ). ماده ٔ سقزی و معطر که در خوشبوی استعمال کنند و مؤنث و مذکر هر دو آید. و آن جسمی است خاکستری رنگ که آن را از موج‌های اقیانوس هند به دست می‌آورند و گویا سرگین کاشالوت بوَد. (ناظم الاطباء).