مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴

۱

اِی یوسفِ خوش‌نام ما، خوش می‌روی بر بامِ ما

ای دَرشکسته جامِ ما، ای بردَریده دامِ ما،

۲

ای نورِ ما، ای سورِ ما، ای دولتِ منصورِ ما،

جوشی بِنِه در شورِ ما؛ تا مِی شَوَد انگورِ ما

۳

ای دلبر و مقصودِ ما، ای قبله و معبودِ ما،

آتش زدی در عودِ ما؛ نَظّاره کُن در دودِ ما

۴

ای یارِ ما، عیّارِ ما، دامِ دلِ خمّارِ ما،

پا وامَکش از کارِ ما؛ بِستان گِرو دَستارِ ما

۵

در گِل بِمانده پایِ دل؛ جان می‌دهم چه جایِ دل؛

وَز آتشِ سودایِ دل، ای وایِ دل، ای وایِ ما

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 39
دیوان سلطان العارفین مولانا جلال الدین رومی » تصویر 9
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 40
زهرا بهمنی :
سهیل قاسمی :
سیده سحر حسینی :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
محسن لیله‌کوهی :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
پری ساتکنی عندلیب :
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
الهیار
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ - ۰۴:۰۸:۱۷
در مصرع دوم بیت دوم تا مِی شود انگور ماصحیح است نباید پیوسته نوشته شود
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
رضا خانکی
۱۳۸۹/۰۸/۱۳ - ۰۸:۳۷:۳۷
این غزل تکراری است. غزل شماره 18 همین مجموعه همین شعر است منتها به صورت کامل ترلطغا این غزل را حذف کنید
user_image
سامان رضایی
۱۳۹۱/۱۲/۲۱ - ۱۲:۳۳:۲۳
با سلام این شعر کجاش غزله این که مصراع اولش با تمامی بیت ها هم قافیه است.
user_image
علی اصغر
۱۳۹۲/۰۱/۱۸ - ۰۶:۱۰:۵۴
قالب از ما هست شد نی ما از او *** باده از ما مست شد نی ما از اوبه نظر من مهم مفهوم و جان کلامه، و قالب چندان مهم نیست
user_image
پوریا
۱۳۹۲/۰۴/۱۵ - ۰۹:۴۱:۲۰
سامان جاناین غزل یکی از زیباترین غزلیات زبان فارسی است و از نظر قافیه کاملا درست است قوافی در غزل به ترتیب در مصرع اول و تمامی مصرعهای زوج میایند اما به علت رعایت قافیه های درونی یا میانی در هر بیت مثل مقصود - معبود- دود(قافیه میانی) یا عیار - خمار - یار- کار- دستار(قافیه درونی) مولانا با ساختار شکنی همواره زیبایش از رعایت قافیه های اصلی دوری جسته تا در کنار مظمون های والایش ساختاری متفاوت ایجاد کند و همین سبب شده که این غزل به لحاظ فرم اینگونه دلنشین و جاودانه شودبه قولی : قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر / پوست بود پوست بود در خور مغز شعرایا در جایی دیگررستم ازین بیت و غزل ای شه و سلطان ازل / مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۲/۱۱/۲۱ - ۱۴:۰۶:۱۶
آنچه از تعریف ردیف و قافیه به یاد این کمترین مانده اینکه در این غزل ما ردیف است ، دام و بام و خمار و.... قافیه و وزن همان مستفعلن مس.......
user_image
شهاب
۱۳۹۲/۱۲/۱۹ - ۱۱:۳۲:۲۸
در این شعر " ما " ردیف نیست زیرا ردیف کلمه ای است که عینا بعد از هر قافیه تکرار می شود در حالی که در مصراع اول بیت پنجم " ما " دیده نمی شود. در واقع " ما " همان قافیه شعر است که در مصرع اول و مصرعای زوج همسان است و غالب شعر را مطابق غالب غزل نموده است. و واژه های " بام و دام" و " منصور و انگور " قافیه شعر نیستند و حضرت مولانا آنها را صرفا جهت زیبایی به این شکل آورده اند.اگر مصرع اول بیت پنجم به ما ختم می شد " ما " ردیف و غالب شهر مثنوی می شد که اینجا مد نظر نیست.
user_image
تنگ طه
۱۳۹۳/۰۳/۰۵ - ۰۲:۴۸:۳۱
من هم با نظر شهاب موافقم چرا که اولا به قول شهاب ردیف باید عینا در هر مصراع تکرار گردد که در اینجا تکرار نشده وبعد هم اگر ما ردیف باشد دیگر برای قالب غزل که باید مصرع اول بیت اول با مصرع دوم بقیه بیتها هم قافیه باشد قافیه ای نمی ماند . ما را می توانیم ردیف درونی برای همه ی ابیات به جزبیت آخر که دل ردیف درونی اش می شود. در نظر بگیریم .البته ردیف و قافیه درونی معمولا در پاره چهارم بیت رعایت نمی شود .
user_image
علیرضا خسروی کلهر
۱۳۹۳/۰۷/۲۲ - ۰۶:۵۹:۵۷
استعمال الفاظ متناسب و مطنطن که در بطن آنها ترنمی زیبا جریان دارد ازخصوصیات سخن استادمعرفت جناب مولانا است واین غزل نمونه بارز این خوش قریحگی ایشان ونشانگرتسلط آوایی و لغوی ایشان دربکارگیری کلمات است چیزی که بسیاری ازدیگران سخنوران عالم ادبیات ازآن بی بهره اند .
user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۳/۰۸/۱۸ - ۰۸:۳۳:۴۴
غزل را بشنویم : پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۹/۲۸ - ۱۳:۲۸:۲۰
این غزل بینهایت زیباست و در آهنگ دود عود استاد مشکاتیان به زیبایی آهنگ ساخته اند و استاد شجریان به زیبایی هر چه تمام خوانده اندپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
محمد
۱۳۹۴/۰۹/۰۵ - ۱۱:۱۵:۱۹
این شعر مولانا در تمام ابیات بجز بیت آخر مثنویست ما ردیف هر بیت می تواند باشد و هر بیت از قافیه های درونی و کناری برخوردار است که دقیقا منطبق بر مثنویست اما در بیت اخر عدم وجود ردیف هم یکی از صدها لغزش مولانا در وزن و عروض و قافیه است . در توانمندی این عارف شکی نیست اما او در بند وزن و عروض و قافیه نبوده است
user_image
رضا.نژادمطوری
۱۳۹۵/۰۱/۰۸ - ۰۹:۵۰:۴۲
اگه بیت اخر را حذف کنید قطعه ای از قصیده است.وبی غزل نیست.
user_image
میلادی رومی
۱۳۹۵/۰۵/۲۷ - ۰۳:۴۷:۲۳
از دیگر اساتید تقاضا دارم نظراتشون را در باره این غزل بفرمایند.!تشکر
user_image
رویا
۱۳۹۵/۰۶/۲۱ - ۱۴:۱۴:۲۷
محمد درست گفته، قافیه ها در غزل و قصیده در مصرع اول و مصرع های زوج تکرار میشن. با کمی دقت می بینید که این شعر مثنوی هست یعنی ابیات هرکدام قافیه جدا دارن و "ما" هم میتونه ردیف باشه. البته به جز بیت آخر که شعر رو از حالت مثنوی خارج میکنه. در طراوت و سرزندگی و مفاهیم عمیق اشعار مولانا شکی نیست ولی خودش هم بارها در
پاسخ به گله هایی که به ناصحیح بودن قالب های شعرش وارد میشده گفته که من به قالب و قافیه و... توجهی نمی کنم و این اشعار فقط بیانگر حالات روحی مولانا در لحظات مختلف هستن.
user_image
فرناز
۱۳۹۵/۰۷/۲۱ - ۰۸:۰۵:۳۵
این شعر در قالب مثنوی سروده شده، زیرا قافیه نباید تکراری باشد و "ما"تکراری است پس ردیف محسوب می شود و کلمات آخر هر دو مصراع، که پیش از ردیف آمده اند با هم قافیه هستند.
user_image
فرزاد اقبال
۱۳۹۵/۰۸/۰۳ - ۰۰:۳۰:۱۲
این شعر مجموع چند بیت الغزله. هر بیت یک غزل
user_image
حسین آزاد
۱۳۹۵/۱۰/۲۴ - ۰۵:۰۴:۰۵
این شعر رو استاد در قالب تصنیف نوا با پرویز مشکاتیان در کنسرتهای سال شصت و شش تا شصت و هشت اجرا کردند و با ارکستر سنفونیک در دود عود با سپاس
user_image
سورنا
۱۳۹۶/۰۱/۱۹ - ۰۶:۱۲:۴۶
این غزل زیبای حضرت مولانا را خانم پریسا با آواز بیات ترک به زیبایی خود شعر خواندند و بسیار زیباست .
user_image
مهدی
۱۳۹۶/۰۵/۱۶ - ۱۲:۰۶:۲۹
این شعر را دکتر سروش بسیار زیبا خوانده بزارید روی شعر
user_image
مریم
۱۳۹۶/۰۷/۱۵ - ۱۶:۱۸:۲۱
عزیزان جهت افزایش اطلاع عمومی ردیف میتواند در یک بیت باشد و در بیت دیگر نهدر شعر کلاسیک ردیف اجباری نیستو ما در صورتی قافیه محسوب میشه که در هر مصراع با مصراع بعدی تفاوت معنایی داشته باشه در اینجا ردیف هست
user_image
فرزانه
۱۳۹۶/۰۷/۲۹ - ۰۶:۱۷:۰۰
اجرای همایون شجریان هم در آلبوم به یاد یار در گرامیداشت استاد مشکاتیان، عالی و شنیدنی است.
user_image
حمید
۱۳۹۶/۰۸/۱۹ - ۱۰:۲۶:۳۳
این قالبش غزل نیست مثنوی. اگر به قافیه هایش دقت کنید مسدفهمید که اشکالی دارد
user_image
شاپرک
۱۳۹۶/۰۹/۱۱ - ۱۲:۰۱:۰۵
آنچه در اینجا بدان اشاره شد بخش کوتاهی بود از یک داستان بلند پرکشش و دنباله دارکه نخستین بار در دفتر سوم دیوان به ان پرداخته شده است. ما در همین باره پژوهشی را آغاز نموده ایم که گشایشگر این دامنه پرکشش ناب باشیم و باشد که با یاری شما دوستان از پس آن برآییم. فلیکس آیزنبرگوت در کتاب التداخل فی مداخل به دخالت نخاله های خالی بند کلاه مخملی مخالف تخلیه خلا خیلی خلیده که خلاصه خالی از لطف نیست.
user_image
بن سینا
۱۳۹۷/۰۴/۲۹ - ۰۶:۱۳:۲۱
سلامنظر محمد درسته.شعر در واقع از هیچ قالب شناخته شده ای پیروی نمیکنه.غیر از اینکه تا بیت یکی به آخر مثنوی هست.ما قطعا قافیه نیست و هر کس به ضوابط قافیه آگاه باشه میدونه که نباید قافیه تکراری باشه.پس در ابیات غیر آخر قافیه بیت به بیت جفت شده و ما ردیف هست و نزدیک ترین قالب، قالب مثنوی هستاگرچه شعر از متعارف اشعار مثنوی بسیار کوتاه تر است.
user_image
علی پورمحمدی
۱۳۹۷/۰۶/۲۴ - ۱۸:۴۱:۳۵
سلاماین شعر در قالب ابتکاری《غزل مثنوی》 سروده شده که اگر بین آخر را در نظر نگیریم بقیه ابیات را می توان مثنوی نامید و با قافیه ما نظم خاصی گرفته است که به غزل شبیه شده است.برای اطلاعات دقیق تر به کتاب انواع ادبی دکتر سیروس شمیسا بخش قوالب ابتکاری مراجعه کنید.
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۷/۰۶/۲۴ - ۱۹:۰۹:۱۷
میتوان غزل دانستاگر کسره ی انتهای مصرع اول و کسره ی آخر همه ی ابیات را قافیه در نظر بگیریم ، ” کسره“ قافیه و ” ما “ ردیف است .
user_image
علی پورمحمدی
۱۳۹۷/۰۶/۲۵ - ۰۶:۵۲:۴۴
در حاشیه ام اشتباه کردم ما ردیف است
user_image
Sir Nader
۱۳۹۷/۰۶/۳۰ - ۱۶:۰۱:۳۱
درود بر دوستان، تمام پست ها رو خوندماین شعر غزل نیستاگر «مستفعلن مستفعلن» را یک مصرع بگیریم وزن آن می شود «رجز مربع سالم» و غالب آن میشود «دوبیتی پیوسته» یا همان «چهارپاره»به اینصورت:ای یوسفِ خوش‌نامِ ماخوش می‌روی بر بامِ ماای درشکسته جامِ ماای بردریده دامِ ماای نورِ ما، ای سورِ ماای دولتِ منصورِ ماجوشی بنه در شورِ ماتا مِی شود انگورِ ماای دلبر و مقصودِ ماای قبله و معبودِ ماآتش زدی در عودِ مانظّاره کن در دودِ ماای یارِ، ما عیّارِ مادامِ دلِ خمارِ ماپا وامکش از کارِ مابستان گرو دستارِ مادر گل بمانده پای دلجان می‌دهم چه جای دلوز آتشِ سودای دلای وای دل، ای وای ماکه هر دوبیت برای خود قافیۀ جداگانه دارد. در غالب «چهاذپاره» رعایت قافیه در مصراع سوم اختیاری است که مولانا ذر این چهارپاره، قافیه را در همۀ مصراع های سوم رعایت کرده.اگر وزن هر مصراع را «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن» در نظر بگیریم، وزن شعر «رجز مثمن سالم» خواهد بود، در اینصورت غالب شعر «مثنوی» می باشد.به اینصورت:ای یوسفِ خوش‌نامِ ما، خوش می‌روی بر بامِ ماای درشکسته جامِ ما، ای بردریده دامِ ماای نورِ ما، ای سورِ ما، ای دولتِ منصورِ ماجوشی بنه در شورِ ما، تا مِی شود انگورِ ماای دلبر و مقصودِ ما، ای قبله و معبودِ ماآتش زدی در عودِ ما، نظّاره کن در دودِ ماای یارِ، ما عیّارِ ما، دامِ دلِ خمارِ ماپا وامکش از کارِ ما، بستان گرو دستارِ مادر گل بمانده پای دل، جان می‌دهم چه جای دلوز آتشِ سودای دل، ای وای دل، ای وای مادر غالب «مثنوی» هر بیت قافیۀ جداگانه دارد که شعر فوق مظابق این تعریف است، فقط چون این وزن «دوری» است، این خاصیت را دارد که بتوان در آن از قافیۀ درونی استفاده نمود، زیرا در اوزان «دوری» هر مصراع حکمِ دو نیم مصراع را دارد که مولانا در این مثنوی از همۀ قافیه های درونی استفاده نموده است.نتیجه گیری:برای این شعر هر دو قرائت، چه «چهارپاره» چه «مثنوی» بر اساس تعریف غالب در ادبیات کلاسیک درست است اما به لحاظ محتوا قرائتِ «چهارپاره» برای این شعر صحیح تر است.پوزش بابت وقتی که از شما گرفتم.
user_image
علی
۱۳۹۷/۰۸/۲۷ - ۰۴:۳۶:۵۶
سلام بر ادب دوستان، خواهشمندم به جای بحث بر سر عروض و قافیه، به معنی و مفهوم ابیات بپردازید، چون فقط دارید از موضوع و هدف اصلی منحرف میشید. مهم درک مفهومی ابیات است، حالا در هر وزنی که باشد.
user_image
مصطفی
۱۳۹۷/۰۹/۱۹ - ۰۲:۱۰:۵۲
قافیه اندیشم و دلدار منگویدم مندیش جز دیدار منبه نظر به جای بحث در باب قالب و ظاهر شعر، پسندیده تر آن باشد که به جان کلام و معنای آن پرداخته شود.
user_image
میلاد
۱۳۹۸/۰۴/۳۰ - ۱۷:۲۲:۴۰
اجرای این شعر توسط استاد سراج فوق العده ست
user_image
افشین
۱۳۹۸/۱۱/۲۸ - ۲۰:۵۵:۲۹
این همه حاشیه بر یر نوع شعر دریغ از یک حاشیه برای شرح مفهوم شعر.
user_image
مامیترا
۱۳۹۸/۱۲/۱۱ - ۰۱:۰۰:۴۹
توی مصرع دوم، طبق منبع تصویری که گذاشتین "وی بردریده دام ما" درسته
user_image
رسول صالحی
۱۳۹۹/۰۱/۲۱ - ۱۸:۵۱:۳۹
به نظر می‌رسد این شعر از زبان زلیخا خطاب به یوسف گفته شده فقط این مصراع که می فرماید:بستان گرو دستار ما، منظور چیست؟راهنمایی بفرمائید. ممنون
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۱/۲۱ - ۲۲:۴۳:۴۶
این همه در مورد ردیف و قافیه نوشتند، ولی نظر آقای محسن،2 درست تر است
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۱/۲۱ - ۲۲:۵۳:۳۱
گرامی رسول صالحیای یار ما عیار ما دام دل خمار ماپا وامکش از کار ما بستان گرو دستار مابرای تضمین چیزی یا قولی که میدادند ، گرویی می گذاشتند اگر قول به زبان پذیرفته نبود ، سبیل گرو می گذاشتند.مولوی هم برای آنکه یار ،عیار و دام دل خمارش پا واپس نکشد، به تضمین وفاداریش، دستار به گرو می گذارد
user_image
رسول صالحی
۱۳۹۹/۰۱/۲۳ - ۱۲:۴۰:۳۳
سلام جناب نابارورممنون از توضیح شما معمول این بوده که در مقابل متاعی که می گرفته اند ،چنانچه پول برای پرداخت نداشته اند چیزی گرو می گذاشته اند ، اما «عاشق» مورد نظر ما در این غزل هنوز در مرحله درخواست وصال «معشوق »است و هنوز
پاسخ موافق دریافت نکرده و در این مرحله معشوق نیازی به گرفتن «گرو» ندارد.
user_image
جعفر
۱۳۹۹/۰۱/۲۴ - ۰۱:۳۸:۳۱
دستار استعاره از عقل است، منظورش اینه که شیدایی ما رو نیمه کاره رها نکن و با گرفتن عقل ، ما رو عاشق دیوانه و شیدا ی کامل خود کن. یا دل خمار ما رو کامل مست لایعقل خودت کن و دستار از سر ما بردار همچون دیوانگان بی دستار.
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۱/۲۴ - ۰۷:۰۶:۲۵
گرامیان صالحی و جعفرپا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ماشاید برداشت من ازین مصرٰع دگرگونه است دستار را نشانه ی حیثیت و آبرو می دانسته اند،بسوزان خلعت سلطانی و دستار دیبا رابه یک ساغر بیاویزی به بر عِقد ثریا را” نیا‌“دستار را با خلعت سلطانی برابر دانسته،می گوید : دستار {آبروی} خود را به گرو می گزارم ، یا حتا از آبروی خویش می گذرم تا تو پا وا مکشی، یا از آبروی خود میگذرم تا دست مهر تو بر سرم باشد.نمی گوید ”دستار از سر ما بردار“ بلکه در گرو تو باشد.من هنوز دستار به معنای عقل را ندیده ام. اما سر و دستار را به مانای وجود و جان دیده ام.که بی سرو دستار به مجاز کسی ست که به جنون رسیده باشد.
user_image
رسول صالحی
۱۳۹۹/۰۱/۲۴ - ۱۴:۱۰:۵۸
جعفر گرامی نوشته اید دستار استعاره از عقل است و یعنی عقل مرا بگیر و بطور کامل مرا عاشق و شیفته خود بساز. عرض می کنم که از نگاه عرفا عشق وقتی بیاید همزمان عقل رخت می بندد و زایل می شود و نیازی نیست معشوق، عقل عاشق را بگیرد تا عشق کامل ظهور کند. مولانا میفرماید:عشق آمد عقل از آن آواره شدصبح آمد شمع ازو بیچاره شدیا در جای دیگر می فرماید :پس چه باشد عشق به دریای عدمدرشکسته عقل را آنجا قدم ایضاً :دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگوگفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسمگفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو که در اینجا احتمالا "چیز دگر " اشاره به عقل است.
user_image
جعفر
۱۳۹۹/۰۲/۰۱ - ۲۳:۰۰:۳۳
با تشکر از آقای رسول صالحی و آقا یا خانم ناباور
user_image
وحید
۱۳۹۹/۰۲/۲۰ - ۱۷:۲۲:۰۸
سلام دوستان من به اشعار مولانا بسیار علاقه دارم اما گاهی اوقات متوجه معانی و اشارات و داستان های اشعار نمیشمکتابی سایتی یا دوره ای اگر میشناسید معرفی کنید تا با اشعار مولانای‌ جان بیشتر آشنا بشیم
user_image
شکیب
۱۳۹۹/۰۸/۰۵ - ۰۷:۱۵:۵۸
با سلام لطفا معنای بیت اول رو میشه بگید
user_image
بزرگمهر
۱۳۹۹/۰۸/۰۷ - ۱۳:۳۶:۲۳
بابا برید دیوان شمسو بگیرید بخونید تا بفهمین این غزله لعنت بر شیطون.
user_image
امیر محمد
۱۳۹۹/۱۰/۱۶ - ۰۴:۵۷:۱۳
سلام غیر جدای معنای جذاب یه ادامه بحثی که کردید در مورد قالب بیت اخر اگه مولوی میخواست که فکر نکنم ازدستش در رفته باشه میتونست خیلی راحت میتونست جابه جا کنه بگه وز اتش سودای دل ای وای ما ای وایِ دلجالبه خیلی حال کردم که چرا اینکارو نکرد میخواست شعرش غزل باشه نمیتونست یا حساسیت اوایی داشت یا شاید این حساسیت رو داشت که حتما اول دل رو بگه بعد ما رو از لحاظ معنایی بنظرم سوال جالبیه اگه بقیه راجب قالب صحبت نمیکردم این سوال به ذهنم نمیرسید
user_image
امیر محمد
۱۳۹۹/۱۰/۱۶ - ۰۵:۱۲:۰۹
از همون بیتی که توش دستار داره هم خیلی حال کردم به قول بقیه عقل بنظر منطقی میاد ولی چیزی که من اول بار تو ذهنم اومد میتونه یه استفاده زیبا از زکات باشه میگه من این زکاتو میدم که تو مثلا بهم بدهکارشی و من نه اینو برای سودش میخوام که میخوام تو بهانه ای داشته باشی که برگردی به خاطر همین مهم نیست چی یه دستارم میتونه باشه که پاوا مکش از کار ما میتونه تایید این باشه دستار میتونه مالی که روی دوش ادم سنگینی میکنه هم باشه یا حتی بار گناه یا حتی عقل اینجا دستار چون زوایای زیادی خواسته با نا خواسته در بر میگیره که همشونم زیبا هستن بُعد شعرو زیاد کرده امیدوارم از اینکه نظرمو بی پروا گفتم کسی ناراحت نشه
user_image
عمران
۱۳۹۹/۱۱/۲۶ - ۰۱:۰۶:۰۲
اشعار مولانا رومی رحمه الله دریای بیکرانی از چشمه معرفت الهی است، علاوه بر بالا بودن سطح ادبیات وقوه استعاره وایهام جناب مولانا، معارف ومعانی سنگینی در اشعارش نهفته که هر کس را توان فهم آن نیست. علمای هند ( دیوبند ) ما بر آنند که بعد از قرآن وحدیث اصح واجل کتب مثنوی معنوی است. جامعه شناسی و روان شناسی وفلسفه علومی هستند که متخصصان هر فن قایل به چیره دستی وتخصص مولانا هستند
user_image
حسین قاسمی
۱۴۰۲/۰۳/۱۷ - ۰۳:۳۴:۵۷
به نام خدا اشعار جلا‌الدین محمّد بلخی از بهترین اشعار هاست،نمونه‌اش را می توانیم نه تنها در این شعر زیبا بلکه در اشعار های دیگرش نیز ببینیم.این شعر اندکی هم مانند شعر بی همگان به سر شود است... من از همه ی بیت های این شعر لذّت بردم...جای‌دارد از سایت گنجور نیز تشکّر کنم.
user_image
حسین قاسمی
۱۴۰۲/۱۰/۱۶ - ۰۱:۴۹:۴۲
به نام خدا سلام این شعر ، شعر بسیار زیبایی است🌹
user_image
مصیب مهرآشیان مسکنی
۱۴۰۲/۱۰/۲۶ - ۱۱:۳۶:۳۵
با سلام بیت پنجم باید به این طریق ویرایش شود..  درگل بمانده پای دل. گل می نهم دل جای دل.... از آتش سودای دل ای وای دل  ای وای دل...