مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۱

۱

شمع جهان دوش نَبُد نور تو در حلقه ما

راست بگو شمع رخت دوش کجا بود؟ کجا؟

۲

سوی دل ما بِنِگر کز هوس دیدن تو

دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا

۳

دوش به هر جا که بُدی دانم کامروز ز غم

گشته بُوَد همچو دلم مسجد لا حول و لا

۴

دوش همی‌گشتم من تا به سحر ناله‌کنان

بَدْرُکَ بِالصُّبحِ بَدا، هَیَّجَ نَومِي‌ وَ نَفیٰ

۵

سایه نوری تو و ما جمله جهان سایه تو

نور کی دیدست که او باشد از سایه جدا

۶

گاه بُوَد پهلوی او گاه شود محو در او

پهلوی او هست خدا محو در او هست لَقا

۷

سایه زده دستِ طلب، سخت در آن نور عجب

تا چو بکاهد بکشد نور خدایش به خدا

۸

شرح جدایی و درآمیختگی سایه و نور

لا یَتَناهیٰ و لَئِنْ جِئْتَ بِضَعْفٍ مَدَدا

۹

نور مُسَبِّب بود و هر چه سبب سایه او

بی‌سببی قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلٍّ سَبَبا

۱۰

آینهٔ همدگر افتاد مُسَبِّب و سبب

هر کی نه چون آینه گشتست ندید آینه را

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 65
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 55
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
صادق
۱۳۹۱/۰۶/۱۲ - ۰۸:۴۷:۵۸
بیت دوم این غزل جا افتاده است.بر اساس نسخه فروزانفر، بیت دوم اینچنین است:سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو / نیست شد و سیر نشد از طلب و طال بقا
user_image
آرام نوبری نیا
۱۳۹۸/۰۷/۱۵ - ۱۶:۰۱:۳۵
این شعر زیبا را آقای وحید تاج درآلبوم: در عشق زنده بایدآهنگ : شمع جهانبسیار زیبا اجرا و خوانده است.
user_image
سامان
۱۳۹۹/۰۹/۱۶ - ۰۶:۱۰:۵۲
بیت دوم و سوم با هم در بیت دوم ادغام و مختصر شده ....سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تونیست شد و سیر نشد از طلب و طال بقادوش کجا بود مهت؟ خیمه وخیل و سپهتدولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
user_image
محمد حسن ارجمندی
۱۴۰۰/۰۹/۲۸ - ۱۰:۲۴:۵۰
به نظر می‌رسد این غزل در وصف بزرگی و شاید دربارة شمس تبریزی است، زیرا در بیت 5 او را سایة خدا معرفی می‌کند. این فرد همان است که از نبودن دوشینة او در حلقه یاران سخن می‌گوید. پس کسی است که مصاحب مولانا است پس به احتمال زیاد جناب شمس است. در بیت  سایه نوری تو و ما جمله جهان سایه تو....................نور کی دیدست که او باشد از سایه جدا او شمس را سایة خدا معرفی می‌کند. در ادامه دو گونه می‌توان تعبیر کرد یا «ما و جمله جهان» برداست کرد یا جمله جهان را بدل ما فرض کرد.  مولانا می‌گوید: تو سایة خدا و ما سایة تو هستیم و از آنجایی که سایه هستی‌اش برگرفته از نور است و از او جدا نیست، شمس را سایه و محو در خدا می‌داند.
user_image
محمد حسن ارجمندی
۱۴۰۰/۰۹/۲۸ - ۱۰:۳۲:۰۸
مولانا در این بیت به موضوع سایه و نور پرداخته است. سایه زده دست طلب سخت در آن نور عجب...............تا چو بکاهد بکشد نور خدایش به خدا   براساس این بیت، رابطة سایه با آنچه سایة آن است، چنان است که گویی دست نیاز(دست طلب) به سوی او دراز کرده است. صبحگاهان سایه‌ها بلندند و هرچه به ظهر نزدیک می‌شوید سایه کوتاه‌تر می‌شود تا آنجا که در صلات ظهر، گویی سایه با سایه‌انداز یکی می‌شود. گویی در آن محو و با آن یکی می‌شود. در مصراع دوم مولانا می‌گوید وقتی سایه، کوتاه می‌شود گویی نور، سایه را به سوی خدا می‌کشاند. البته غزل دشواری است.