
مولانا
غزل شمارهٔ ۴۱۲
۱
آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
۲
و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگندِ من و توبهام اشکست کجاست
۳
و آنک جانها به سحر نعرهزنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببردهست کجاست
۴
جانِ جانست وگر جای ندارد چه عجب
اینکه جا میطلبد در تنِ ما هست کجاست
۵
غمزهی چشم بهانهست و زانسو هوسیست
و آنک او در پس غمزهست دلم خَست کجاست
۶
پردهی روشنِ دل بست و خیالات نمود
و آنک در پرده چنین پردهی دل بست کجاست
۷
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست
تصاویر و صوت


نظرات
دکتر ترابی
ناز بانو
shakiba
معصومه
دوستدار
نوید
مهناز ، س
فرهاد
فروغ فرخزاد
بیگانه
بیگانه
بهنام
:)
میثم سعدی
بانو
م. شهرناز
احمد
شیرین
حسن
حسن حضرتی پور
بابک بامداد مهر
حیدر معماری نسب