مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۱۵

۱

تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست

بر سر گنج گدا بین که چه پرتاب شدست

۲

ای بسا خشک لبا کز گره سحر کسی

در ارس بی‌خبر از آب چو دولاب شدست

۳

چشم بند ار نبدی که گرو شمع شدی

کآفتاب سحری ناسخ مهتاب شدست

۴

ترسد ار شمع نباشد بنبیند مه را

دل آن گول از این ترس چو سیماب شدست

۵

چون سلیمان نهان است که دیوانش دل است

جان محجوب از او مفخر حجاب شدست

۶

ای بسا سنگ دلا که حجرش لعل شدست

ای بسا غوره در این معصره دوشاب شدست

۷

این چه مشاطه و گلگونه غیب است کز او

زعفرانی رخ عشاق چو عناب شدست

۸

چند عثمان پر از شرم که از مستی او

چون عمر شرم شکن گشته و خطاب شدست

۹

طرفه قفال کز انفاس کند قفل و کلید

من دکان بستم کو فاتح ابواب شدست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 275
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 184
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۸۷/۰۷/۲۴ - ۱۴:۱۸:۱۲
در مصرع اول بیت اول «تشنه» با «تشنه‌لب» جایگزین شد (حدسی).
user_image
رسته
۱۳۸۷/۰۷/۲۵ - ۱۱:۰۴:۰۲
بیت اول مصرع اول در چاپ فروزانفر چنین است : " تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست" ولی نقص وزنی دارد.ظاهرا متن ری را هم از روی چاپ فروزانفر است
پاسخ: ممنون، پس متن را به حالت سابق بازگرداندیم.
user_image
صدری
۱۳۹۴/۰۷/۲۱ - ۱۷:۲۰:۵۵
تشنه را با کسره "ه" بخوانید وزن درست میشود تشنهِ بر لب جو بین که چه در خواب شدست. یعنی :آنکه در کنار جوی ، ولی تشنه است.