مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۱۹

۱

بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت

چه شدی چونک یکی داد بدادی شش و هفت

۲

هر لبی را که ببوسید نشان‌ها دارد

که ز شیرینی آن لب بشکافید و بکفت

۳

یک نشان آنک ز سودای لب آب حیات

هر زمانی بزند عشق هزار آتش و نفت

۴

یک نشان دگر آن است که تن نیز چو دل

می‌دود در پی آن بوسه به تعجیل و به تفت

۵

تنگ و لاغر گردد به مثال لب دوست

چه عجب لاغری از آتش معشوقه زفت

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 276
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 186
عندلیب :

نظرات