مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۲۲

۱

ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست

جانم آن لحظه که غمگین تو باشم شادست

۲

نقدهایی که نه نقد غم توست آن خاکست

غیر پیمودن باد هوس تو بادست

۳

کار او دارد کموخته کار توست

زانک کار تو یقین کارگه ایجادست

۴

آسمان را و زمین را خبرست و معلوم

کآسمان همچو زمین امر تو را منقادست

۵

روی بنمای و خمار دو جهان را بشکن

نه که امروز خماران تو را میعادست

۶

آفتاب ار چه در این دور فریدست و وحید

شرقیانند که او در صفشان آحادست

۷

خسروان خاک کفش را به خدا تاج کنند

هر که شیرین تو را دلشده چون فرهادست

۸

می‌نهد بر لب خود دست دل من که خموش

این چه وقت سخن‌ست و چه گه فریادست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 277
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 186

نظرات

user_image
دکتر اندیشه قدیریان
۱۳۹۴/۱۰/۱۶ - ۱۴:۵۷:۱۶
مصراع نخستِ بیت سوم را باید به این شکل، اصلاح نمود:کار، او دارد کآموختۀ کارِ تو استدر مصراع دوم بیت آخر نیز، «سخن ست» باید به صورتِ «سخن است» تایپ شود.
user_image
راحیل
۱۳۹۸/۰۳/۰۲ - ۱۸:۳۷:۰۸
مصرع دوجانم آن لحظه که غمگین تو باشم! شادستقاعدتا باید "باشد" نوشته بشه، چون در ابتدا داره اشاره میکنه "جان من" زمانی که غمگین تو "باشد" شاداست! دوبار که به خودش اشاره نمی‌کنه!
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۸/۰۳/۰۲ - ۱۹:۱۱:۳۴
راحیل جان جانم آن لحظه که غمگین تو باشم، شادستهمان باشم به نظر درست تر می آید ، اگر به زبان معمول بگوییم هم همین می شود که شاعر گفته: جان من شاد است زمانی که غمگین تو هستم. جان شاعر شاد است وقتی غم یار در دل اوست اینطور هم می شود گفت آن لحظه که غمگین تو باشم، جانم شاد است