مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۲۷

۱

در دل و جان خانه کردی عاقبت

هر دو را دیوانه کردی عاقبت

۲

آمدی کآتش در این عالم زنی

وانگشتی تا نکردی عاقبت

۳

ای ز عشقت عالمی ویران شده

قصد این ویرانه کردی عاقبت

۴

من تو را مشغول می‌کردم دلا

یاد آن افسانه کردی عاقبت

۵

عشق را بی‌خویش بردی در حرم

عقل را بیگانه کردی عاقبت

۶

یا رسول الله ستون صبر را

استن حنانه کردی عاقبت

۷

شمع عالم بود لطف چاره‌گر

شمع را پروانه کردی عاقبت

۸

یک سرم این سوست یک سر سوی تو

دو سرم چون شانه کردی عاقبت

۹

دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک

دانه را دُردانه کردی عاقبت

۱۰

دانه‌ای را باغ و بستان ساختی

خاک را کاشانه کردی عاقبت

۱۱

ای دل مجنون و از مجنون بَتَر

مردی و مردانه کردی عاقبت

۱۲

کاسهٔ سر از تو پُر از تو تهی

کاسه را پیمانه کردی عاقبت

۱۳

جان جانداران سرکش را به علم

عاشق جانانه کردی عاقبت

۱۴

شمس تبریزی، که مر هر ذره را

روشن و فرزانه کردی عاقبت

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 281
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 188
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
مریم جوزی :
زهرا بهمنی :
عندلیب :
افسر آریا :

نظرات

user_image
سعادت پوررمضان گنجی
۱۳۸۹/۱۰/۲۳ - ۱۵:۳۱:۱۳
در بیت یکی مانده به آخر "جان جانداران سرکش را به علم" اشتباه بوده و صحیح آن "جان جانداران سرکش را به حلم" می باشد. "حلم" به معنای صبوری ، بردباری است.
پاسخ: با تشکر، دوستانی که به نسخهٔ چاپی معتبر دیوان شمس دسترسی دارند مورد را بازبینی کنند، نتیجه را اطلاع دهند.
user_image
نگین شکروی
۱۳۸۹/۱۰/۲۴ - ۰۵:۲۹:۱۴
با درود و سپاس فراواندر بیت سیزدهم ، " علم " صحیح است.(دیوان شمس، انتشارات امیرکبیر، سال 1341)
user_image
پایدار
۱۳۹۰/۱۱/۲۸ - ۰۹:۵۷:۵۳
در مصرع دوم بیت دوم " تا نکردی عاقبت " بنظر صحیح نمیاید
user_image
نوشین
۱۳۹۱/۰۵/۲۲ - ۰۸:۰۶:۴۷
در بیت دوم به منظور خوانایی بیشتر بهتر است "وانگشتی" با "وا نگشتی" جایگزین شود.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۰۵ - ۱۵:۲۳:۰۹
کاس کردن یعنی ازار دادن و حوصله کسی را سر بردن و در لری هنوز کاربرد دارد ، کاس به معنی گراز هم بوده است چون کاسمو که موی گراز بوده و برای کفشگری و دوختن کفش و پوزار کاربرد داشته است ، به عربی هم کاس را بکار میبرند برای کاسه
user_image
سودابه مهیجی
۱۳۹۳/۰۷/۰۵ - ۱۵:۲۶:۵۷
بنده هم معتقدم لطف چاره گر ،باید عقل چاره گر باشد،باتوجه به مضمون و سابقه ی واژه عقل در غزلیات مولانا.
user_image
مرتضی کمالی
۱۳۹۴/۰۱/۱۶ - ۰۱:۱۳:۲۵
به نظر میرسه که باید " شمع عالم بود عقل چاره گر" زیرا این عقل که چاره سازه نه لطف.
user_image
vijay
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۷:۴۹:۵۰
salam man hindi hastam wa farsi miamuzam ,aya inja mani e aqibat 'in the end"'ast ,fikr mikonam hast vali mutmayin neestam. digar agar kasi dust irani iin ghazal ra beh inglisi turjumeh bekond
user_image
vijay
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۷:۵۱:۲۶
bandeh kheli mamnoon khaham bud
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۱۶:۱۹
It means finally dear vijay
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۱۸:۲۱
U settled down in heart and soul finallyU made mad both finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۲۰:۲۳
U came to ignite the worldDidn't stop unless u finished it up
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۲۸:۴۹
Oh youWhose love a world has been ruinedU have aimed this ruin finally
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۲۹:۰۵
Salam Vijay,Welcome to GanjoorYes it means " in the end", also "at the conclusion" and "finally".As for a translation I for one have a hard time translating it into Persian let alone English, but if no one else picks up the mantle and you have the patience I'll give it a try( it now seems that Roofia has picked up the mantle, cheers )
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۳۲:۱۸
I was keeping u busy my heartBut u remembered that myth finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۳۷:۰۴
U took love inside the harem without yourselfU considered wisdom as a stranger finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۴۱:۱۰
Oh you messenger Muhammed u caused the column of patienceGroins like oston of hannana
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۴۵:۰۶
favour of remedy was candle of the worldU caused the candle turns to butterfly
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۵۰:۲۷
One side of me is to this direction another side towards uU made my both sides become serrated like a comb finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۵۲:۵۵
I was a poor seed under the soilU endeared the seed like a pearl
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۵۵:۱۶
U caused the seed turns to a gardenU caused the soil turns to a cottage
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۰۹:۵۹:۱۶
Oh u crazy heart like majnoon and crazier than himYou r a real man and you treated manly finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۱۰:۰۲:۳۲
Bowl of head gets full and empty of youU used of this bowl as a cup of (wine) finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۱۰:۰۶:۳۱
U made the unruly souls turn to lovers of beloved with your knowledge finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۱۰:۰۹:۴۸
U r the sun of tabriz(shams) who made every single particle turn on and wise finally
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۱۰:۲۵:۴۱
Unfortunately some parts of the truth will be lost in this translationWhoever wants to fully understand grand molana, has to know his unique literature, culture and world.
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۱۱:۱۹:۳۳
بابک جاناشتیاقم برای شناساندن گوشه ای از شیدایی این ابرمرد به زبان انگلیسی به خواهندگان، مرا به این گستاخی در حضور بزرگان واداشت، بر من ببخشایید. کودکی است و بی پروایی!
user_image
جلال الدین
۱۳۹۵/۰۴/۲۵ - ۱۲:۱۵:۱۲
به گمانم ترجمه ی مثنوی و دیوان شمس به انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و روسی و ... موجود باشد.پ.ن : نیکلسون
user_image
علی محدث
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۰:۰۵:۵۷
گمنام گرامیاینگونه نفرمایید. اگر لزوما سایت گنجور محل آمد و شد پارسی زبانان بود، چیزی. کم نیستند کسانی که در سرتاسر گیتی در حال آمختن زبان شیرین پارسی اند و برای بسیاری، یکی از راه های آشنایی بیشتر، دمخور بودن با اشعار فارسی است. حتی من تعدادی از انها را دیده ام وبلاگ درست کرده اند و معمولا از اشعار فارسی می گذارند.نحو و قواعد دستور، در شعر دارای انعطاف و آزادی است. کسی که شعر یک زبان را بداند نثرش را بسیار راحت تر می فهمد که نحو و دستور در نثر، پدر و مادر دار تر سر جایشان اند.یعنی اینکه لزوما نتوان روفیای گرامی را تخطئه کرد و کارشان را حرام! دانست. نهایتش مرتکب مکروه! شده اند و آن هم که امرش،سهل است.بناءا علی هذا لا تهجر هذه الصفحه و کن فیها باقیا لکی نستفد من رشحات قلمک یا اخاوی کلمه یل گشت و مشتی ایشه ننویس، ملت کردی نیزانن، فکر کن بنگالی یا شایدیش مغولی نویسایده آبرا :)
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۱:۰۸:۳۰
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمدامسال در این خرقه زنگار برآمدآن ترک که آن سال به یغماش بدیدیآنست که امسال عرب وار برآمدآن یار همانست اگر جامه دگر شدآن جامه به در کرد و دگربار برآمددرود یاران دیده اید که برخی از کاربران گنجور به کرات سر خود را درد می آورند که فلانی همان فلانی است که با اسامی گوناگون به گنجور می آید و سخن خود را تایید می کند!ولی مگر اهمیتی دارد؟ شاید یک ناشناس روزی با نام گمنام بیاید و روزی با نام یکی! قدومش مبارک! نه جای کسی را تنگ می کند نه کسی اساسا می تواند مانع از حضورش شود. هر کس به عشقی اینجا حاضر می شود و اگر عشقی نبود هم نیست دیگر!! چرا ما تا این حد بر تفاوت ها متمرکز می شویم و این همه اشتراک را نمی بینیم؟!ما که تا این حد بر سر زبان تعصب می ورزیم آیا نگاهی به این حقیقت نیز داریم که قبل از داشتن تفاوت های زبانی یک وجه اشتراک داریم و آن این است که ما همه مغز و عصب و زبان و لب داریم و بوسیله آنها حرف می زنیم؟!اگر ما از این موهبت اشتراکات ذهنی و مغزی و زبانی بهره نجوییم آیا مانند کودکی نیستیم که ظرف غذایش را به خاطر اینکه کوچک است پرت می کند و گرسنه می ماند؟!آب دریا را اگر نتوان کشیدهم به قدر تشنگی باید چشیدما ادب دوستان باید پر از سرور شویم که یک هندی دوست دارد بداند مولانا چه گفته است! ما باید به هر زبانی اگر شده با چشم و ابرو و دست حتا اگر مجبور شدیم با قر کمر سماع مولانا را بدو بشناسانیم! این در حالی است که بسیاری از فرزندان ایران زمین گنجینه ادبیات و معرفت خود را رها کرده به زبان و واژگان سخیف و رکیک روی آورده اند!
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۲:۰۰:۱۳
خوشا به حالتان که به پرواز در آمد، از آن من به بند کشیده شد!
user_image
vijay
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۷:۱۷:۰۴
Durood bar aghah e babak wa khanoum e roofiaAghah e babak, man baraiye mehman nawazi e tan moteshakaram.Khanoum e roofia, zindeh bashid! Shoma bisiyaar meherban hastid keh iin qadar zehmat kashidid wa iin tarjumeh e qashangi ra neveshtid.I agree that in order to truly understand and savour his poetry one has to be familiar with the cultural context, also as you rightly said, so much is lost in translation, for example the delightful wordplay between ‘dana’ and ‘dardana’ is impossible to translate! Man faqat yek bait ra nafahmidam, Man tora mashgul mikardam dila Yaad e aan afsaneh kardi aqibatMani e bait e duvum che ast? Lotfan touzih bedehidDigar pozish mikhaham ke aknun ba computer e man namitavanam harfha e farsi ra benevisam, beherhal maulana farmudeh ast, Pas zaban e meherami khud digar ast Hamdili az humzabani behtar ast Gair nuqt o gair ima o sijil Sad hazaran tarjuman khizad ze dil!
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۸:۰۴:۲۶
You're welcome dear vijayWhat is dardanaIf u mean the word in ninth line, it is dordaneIt saysDane ra dordane kardi aghebatIt means u endeared the poor seed, U appreciated it, as if it is something precious like a pearl
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۸:۱۲:۲۳
Dord means pearlDordane means like a pearlValuableFavoriteGleam of eyesHoney
user_image
جلال الدین
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۸:۱۷:۱۰
Dorr=مرواریدDord=ته مانده ی شرابساقی که جامت از می صافی تهی مبادچشم عنایتی به من دُردنوش کن
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۸:۱۹:۳۴
من تو را مشغول می کردم دلایاد آن افسانه کردی عاقبتI was trying to keep u busy with daily stuffTo stop u feel like serious subjects such as loveBut u remembered the myth of love finallyMolana means I could not distract u my heart from love
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۸:۲۵:۲۹
Vijay,You're more than welcome.?It seems that you can read Farsi If so let us know so we can write back in Persian as to not offend others over hereAs to the bayt in question, I'd translate it somewhat differently than RoofiaI kept on keeping you preoccupied, oh HeartYou craved for (thought of ) that Legend (story), at the endYad kardan: to remmember, to think of, (and to a lesser degree to crave for)Afsaneh: story, Legend, mythThe more accurate meanings are in parentheses, however I'm personally of the school of thought that in Poems you're not required to translate the words verbatim so long as you don't veer off too far.Hope that helps
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۰۸:۳۰:۴۳
O Heart in place of oh heart
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۰:۳۴:۲۲
جناب محدث، نکته جالب این است که پسر عموی هندی ما فارسی را به الفبای لاتین می نویسد و دوستان به ا نگلیسی
پاسخ می دهن دهند!!!، بهتر نیست جنابا ن راه دستیابی به فارسی نویس رایانه شان به وی بیاموزند ؟؟ دو دیگر اصولا آیا شعر ترجمه پذیر است؟ اگر جواب این کسان مثبت باشد، آن ترجمه به همان زبانی که شعر سروده شده است خواهد بود. تندرست و شادکام بوید و بدرودی دوباره.
user_image
جلال الدین
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۱:۰۹:۵۵
سخت گیری و تعصب خامی استتا جنینی کار خون آشامی است
user_image
vijay
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۱:۱۲:۳۸
Thanks again roofiya and Babak.Absolutely, please do write back in farsi, Ideally I would do the same but you see the computer keyboards in India do not have the Persian alphabet imprinted on them, and using an online keyboard is very difficult.Sorry for reading ‘dordane’ as ‘dardana’ but you a see a foreigner learner of the Persian language does not know whether a particular word is to be read with a zabar, zir, or pesh(dar, dir, dor). I assumed that since a pearl is found within an oyster, the oyster shell is the dana(دانه) and hence the pearl would be dardana(inside the dana) lol, silly me.I understand the other other bayt perfectly now, thanks again-)Also,you might find it interesting how easily this ghazal can be translated into hindi!! Since the hindi we speak borrows much of it vocabulary from farsi, words such as diwana,afsana, parwana,veerana, khana, mardana and paimana would be easily intelligible to any north indian(ofcourse we prounce them differently) and since the persian verb ‘kardan’ is a cognate of the hindi verb ‘ karna’ ( so we say yad karna for yad kardan), ‘kardi’ can be easily substituted for the hindi, ‘kardiya’!Anyways sorry for writing so much, thanks once againWarm regards
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۳:۵۷:۱۵
این هم برای رضایت خاطر جناب گمنام! آقای ویجیمکالمه جالب و دوست داشتنی ای بود. دوست دارم بدانید که اشتیاق شما برای یادگیری زبان و ادبیات پارسی به ویژه مولانا برای من بسیار قابل ستایش است و حتما از حضور گرمتان در بخش حاشیه ها استقبال می کنم. بعلاوه همانطور که دوستمان آقای جلال الدین گفتند در به معنای pearl و درد به معنای sediment ته شراب است، ولی دردانه به معنای مانند درد نیست بلکه به معنای دانه در است. یعنی دانه مروارید. یعنی در حاشیه شماره 36 من به اشتباه نوشتم dord means pearlباید می نوشتم dor means pearl.
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۴:۱۳:۲۰
جناب گمنامایشان درخواست کرده بودند غزل را به زبان انگلیسی برگردانیم! با وجود این از گردانندگان و کاربران سایت بابت قانون شکنی ناشی از هیجان پوزش میخواهم. (دست خودم نیست، چالش های زبانی را دوست دارم.)
user_image
vijay
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۶:۵۴:۴۹
خانون روفیا، با این سخنها شرین بنده را تشویق و دلگرم کردید، زینده باشید! اقای گمنام، من هم پوزش میخواهم امما اگر با ترجمه انگلیسی یک ساکن هند مولانا را خوبتر می فهمد، حتما این خدمت زبان است و جا پارسی عریضتر می شود نه تنگتر! فرهنگ و ادبیات اجم بسیار تونگر است مرا از این مهروم ناکنید.
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۸:۲۹:۳۰
عمو زاده گرامی جناب وی جی، من که باشم که بخواهم خدای ناکرده شما را از خواندن و فهمیدن شعر فارسی محروم کنم!! پدران سرکار حقی بسیار بزرگ بر گردن زبان پارسی دارند و ما هیچگاه فراموش نخواهیم کرد. به گنجور خوش آمدید، نثر شیرینی دارید و من یقین دارم با خواندن و به ویژه نوشتن به فارسی بزودی از ترجمه این قندهای پارسی به زبانهای دیگر بی نیاز خواهید بود. تندرست و شادکام بوید. ( زینده صورت درست زنده است، زیستن> زی> +نده> زینده > زنده. زنده و زینده باشید)
user_image
vijay
۱۳۹۵/۰۴/۲۷ - ۰۹:۱۵:۵۶
اقای گمنام محترم و گرامیممنونم برای استقبال گرم تان و به خصوص برای اصلاح، بسار نیازش دارم.دست تان درد ناکندمخلصوی جی
user_image
Nariman Djafari
۱۳۹۵/۰۷/۱۴ - ۲۰:۱۰:۴۴
سلام اگر کسی صفحه کلید فارسی ندارد، میتواند به گوگل مراجعه کند(gate2home.com/Farsi-Persian-Keyboard)
user_image
مهدیه
۱۳۹۵/۱۲/۱۵ - ۱۲:۴۰:۰۰
سلام .اقای بابک شما مدرس زبان انگلیسی در شهر مشهد هستید درسته؟
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۱۲/۱۵ - ۱۸:۰۶:۳۶
مهدیه خانم گرامی،نه، متاسفانه تا به حال مشهد را ندیده ام و مدرس هم نیستم...به هر حال اگر احیاناً کمکی نیاز داشتید در خدمتم...روفیا جان،پوزش که نوشته شما را پیشتر ندیدم، بخشودن از سوی شما باید باشد و نه من...
user_image
مهدیه
۱۳۹۵/۱۲/۱۶ - ۰۶:۰۸:۰۷
بله عذرمی خوام که شمارو بایکی از همکاران خودم در چند سال پیش اشتباه گرفتم.به دلیل اینکه شما طرز صحبت کردنتون شبیه ایشون بود وهمچنین شباهت ها ودلایل دیگری هم وجود داشت این اشتباه رخ داد بازهم ازتون عذرمی خوام.
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۱۲/۱۶ - ۱۳:۲۵:۳۱
اختیار دارید بابک گرامیتا آنجا که من می دانم ما دست کم دو بابک فعال داریم، یکی بزرگسال تر و گریز پای ترو آگاه به تاریخ ایران باستان، دیگری جوانتر و بی پروا تر و باالطبع پی گیر تر! درست می گویم؟ شما کدامیک هستید؟؟
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۱۲/۱۸ - ۲۰:۱۴:۵۹
روفیای گرامی،من همونم که یه روزمی خواستم دریا بشممی خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم...اما از بخت بد با زندگی تصادم بود و....ما همچنان همان یک مرداب ماندیم....حالا هم که شما ما را بردی میان پیر و پاتالها...-:)
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۱۲/۱۸ - ۲۰:۱۷:۰۱
خانم مهدیه گرامی،نیازی که به عذرخواهی نبود...سرتان شاد
user_image
سراج
۱۳۹۶/۰۱/۲۲ - ۰۶:۴۹:۰۷
در نسخه چاپی به تصحیح وطبع زنده یاد بدیع الزمان فروزانفر"جان جانداران سرکش را به " علم " آمده وجهت اطلاع خدمت شما و جناب سعادت پوررمضان گنجی ... بی کران درود و مهر...سراج حسینی
user_image
لادن
۱۳۹۶/۰۵/۱۶ - ۱۴:۴۹:۲۶
شمع عالم بود عقل چاره گر شمع را پروانه کردی عاقبتدر متن بالا باید به جای 'لطف' کلمه 'عقل' جایگزین بشه
user_image
ابراهیم
۱۳۹۶/۱۰/۱۴ - ۰۱:۱۵:۳۲
سلام دوستان منظور شاعر از بیت عشق را بی خویش بردی در حرم عقل را دیوانه کردی عاقبت چیست
user_image
مهدی
۱۳۹۸/۰۵/۲۲ - ۱۸:۰۰:۵۱
این شعر را استاد شجریان در آلبوم انتظار به سرپرستی استاد محمد علی کیانی نژاد به بهترین شکل آواز و جواب آواز نی اجرا کرده اند. پیشنهاد میکنم گوش فرا دهید.
user_image
فرزام
۱۳۹۸/۰۹/۰۸ - ۰۷:۰۸:۳۷
شمع عالم بود عقل چاره گر، چاره گری کار عقل است که تدبیر معاش و امور روزمره می کند. ولی خودش از برق عشق تاب نمی آورد و پروانه می شود.
user_image
رضا
۱۳۹۸/۱۲/۱۸ - ۱۴:۰۶:۴۹
عشق را بی‌خویش بردی در حرمعقل را بیگانه کردی عاقبتاین غزل به نظر میرسد در وصف رسول الله باشد آنجا که گوید:آمدی کاتش براین عالم زنیوانگشتی تا نکردی عاقبتیعنی ماموریت و رسالت خود را در اینکه آتش عشق را در عالم خاکی با دعوت به خدا و شناخت حق و بیقرار کردن دل عاشقان در پرستش خدا باشد به اتمام رساندی و امدی که آتش عشق الهی را در جهان شعله ور کنیشاید منطور بیت "عشق را بی‌خویش بردی درحرم" سفر روحانی پیامبر به معراج باشد که بدون جسم رفت و عقل که در جسم و مغز آدمی‌ست را با خود بیگانه نمود. سفری که تماما معنوی و عاشقانه بوده و عقل جایگاهی در آنجا نداشت.دوست عزیزی که سئوال پرسیده و آورده که عقل را دیوانه کردی عاقبت، درستش همان است که در غزل آمده، عقل را بیگانه کردی عاقبت،
user_image
رضا
۱۳۹۸/۱۲/۱۸ - ۱۴:۱۴:۰۲
عده ای می خواهند بیان کنند که معراج تنها از طریق روح انجام شده و عده ای نیز معراج را یک حرکتی می دانند که در آن روح و جسم توأمان با هم نقش داشته اند.طبق آنچه در روایات و تفسیر المیزان علامه طباطبایی داریم و بزرگان دیگر نیز بیان داشته اند؛ پیامبر عروج های روحانی متعدد داشته اند که با جایگاه روحانیشان بالا رفته و دیده باشند اما معراج ویژگی اختصاصی اش بر این است که سفری است که با روح و جسم انجام شده یعنی روح پیامبر به قوتی دست پیدا کرده و به مقامی رسیده است که توانسته جسم را با خودش بالا برده و این ویژگی برجسته و حقیقت معراج است.
user_image
فریبا نصیرآبادی
۱۳۹۹/۰۶/۰۵ - ۰۸:۳۷:۴۳
خواهشا اونهایی که اعتماد ب نفس شون اونفدر بالاست ک میان اینجا شعر را به غلط میخونن و اپلود کنن یکم تلاش کنن و شعر را صحیح ادا کنن!!!!!
user_image
علیرضا
۱۳۹۹/۰۶/۱۸ - ۰۸:۱۲:۱۲
عقل چاره گر صحیحهچرا در حق شعر خیانت میشه نمیدونماصلا متوجه میشید چطور مفهوم شعرو خراب میکنیدچندین بار دیدم روی سایتتونبخدا قسم مدیون همه هستیدواقعا که
user_image
علیرضا
۱۳۹۹/۰۶/۱۸ - ۰۸:۲۰:۲۳
هر دو را ویرانه کردی عاقبت درسته عجیبه واقعا
user_image
پوریا
۱۳۹۹/۰۸/۱۵ - ۲۲:۰۲:۵۲
درود به همهٔ عزیزان. بنده قسمتی از این شعر زیبا رو بر اساس اَبیاتی که زنده یاد اُستاد شجریان در آلبوم دلِ مجنون خواندند به انگلیسی ترجمه کردم برای یکی دو از عزیزانمون که سوال کرده بودند: You have settled in my heart and soul and made them both your home, finallyYou have made them crazy; and ruined both, finallyYou have come to set afire to this constructed world of mineYou won"t give up until you see it through, finallyO" You from whose love a whole world has been ruinedYou had set your intention upon this ruining, finallyMy heart, I kept you always distracted and busyYet, you always managed to recall love"s saga, finallyYou took your love, without the confines of the self, into the sanctumYou left the intellect behind as a stranger, finallyThe resourceful intellect was the candle (source of light) of the worldYou turned this candle"s flame into a butterfly, finallyO" you crazy heart who are crazier than MajnoonYou have demonstrated chivalry and courage finally– Jalāl ad-Dīn Mohammad Balkhī Rumi(Divan of Shams of Tabriz, poem 427, lines 1,2,3,4,5,7, and 11 of 14 lines)Youtube link: پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
محمد ش
۱۳۹۹/۰۹/۰۳ - ۱۲:۳۶:۰۵
اقای کیخا درست میفرماید کاس کردن هنوز در بین لرها استفاده دارد یعنی ناشنوا کردن
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۳/۲۲ - ۱۷:۳۶:۰۵
یا رسول الله ستون صبر را استن حنانه کردی عاقبت   این بیت رو یکی تفسیر کنه لطفا
user_image
ثنا سپهری
۱۴۰۰/۱۱/۱۴ - ۱۲:۵۷:۳۰
روحت شاد مولوی عزیز .. آدم متحیر میمونه از زیبایی این شعر و شوقی که در اون هست. همین یک شعرش دنیا دنیا حرف داره دست مریزاد. انسان رو به رقص میاره همزبانان عزیزم بیایین قدر زبان فارسی رو بدونیم و شکرگزار اون باشیم که میتونیم چنین اشعار شگفت‌انگیزی رو به این زبان بخونیم و تا حدودی... درک کنیم. 
user_image
بهار بهادری
۱۴۰۱/۰۳/۲۷ - ۰۲:۳۰:۴۰
باسلام و عرض ادب  لطفا اشعار را هم تفسیر کنید.
user_image
حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی
۱۴۰۲/۰۳/۱۷ - ۰۷:۵۸:۰۰
با درود و سلام. حسین محمدنظامی هستم فرزند ماه جمال و منصور. دل و جان کجاست؟ آیا فقط یک اشاره است برای همه چیز؟ دل به سیستم عصب کشی شبکه خورشیدی اشاره می کند که تمامی اعصاب یک نماینده در آن و راه اتباطی دارند که در نزدیکی ناف قرار دارد. جان هم یک سیستم عصبی دیگر است که در گردن و پشت گلو قرار دارد و در آنجا همه اعصاب یک بار رد شده اند. وقتی گفته می شود "در دل و جان خانه کردی عاقبت" یعنی تمامی سیستم عصبی من در شبکه خورشیدی و پشت گلو که نماینده همه اعصاب هستند را در اختیار گرفتی. آن خانه ای که من در دل و جان ساخته بودم را ویران کردی و خودت سیم کشی را مجددا انجام دادی. شنیده اید که می گویند جانش در آمد؟ جان از گلو در می آید؟ چه چیزی در آن سیستم عصبی پشت گلو هست؟ فعلا خدا نگه دار!
user_image
سفید
۱۴۰۲/۰۵/۰۲ - ۲۲:۳۱:۵۹
  در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت... . ای ز عشقت عالمی ویران شده قصد این ویرانه کردی عاقبت... . من تو را مشغول می‌کردم دلا یاد آن افسانه کردی عاقبت... . یا رسول الله ستون صبر را استن حنانه کردی عاقبت...  
user_image
میر نور الدین علوی
۱۴۰۲/۰۷/۱۱ - ۰۴:۳۳:۰۹
از "مناقب العارفین" نقل شده است که: هر گاه مؤذن در اذان به "اشهد انّ محمدا رسول الله" میرسید، مولانا جلال‌الدین به زانو از زمین بر می‌خواست میفرمود: نامت بماند تا ابدای جان ما روشن ز تو