مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۲۸

۱

این چنین پابند جان میدان کیست

ما شدیم از دست این دستان کیست

۲

عشق گردان کرد ساغرهای خاص

عشق می‌داند که او گردان کیست

۳

جان حیاتی داد کوه و دشت را

ای خدایا ای خدایا جان کیست

۴

این چه باغست این که جنت مست اوست

وین بنفشه و سوسن و ریحان کیست

۵

شاخ گل از بلبلان گویاترست

سرو رقصان گشته کاین بستان کیست

۶

یاسمن گفتا نگویی با سمن

کاین چنین نرگس ز نرگسدان کیست

۷

چون بگفتم یاسمن خندید و گفت

بیخودم من می‌ندانم کان کیست

۸

می‌دود چون گوی زرین آفتاب

ای عجب اندر خم چوگان کیست

۹

ماه همچون عاشقان اندر پیش

فربه و لاغر شده حیران کیست

۱۰

ابر غمگین در غم و اندیشه است

سر پرآتش عجب گریان کیست

۱۱

چرخ ازرق پوش روشن دل عجب

روز و شب سرمست و سرگردان کیست

۱۲

درد هم از درد او پرسان شده

کای عجب این درد بی‌درمان کیست

۱۳

شمس تبریزی گشاده‌ست این گره

ای عجب این قدرت و امکان کیست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 281
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 189
مریم جوزی :
عندلیب :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
مصطفی نصیری
۱۴۰۰/۰۲/۱۴ - ۰۲:۴۸:۲۹
در دکلمه شعر ، پی اش ، درسته نه پیش .لطفا اصلاح شود ماه همچون عاشقان اندر پی اش
user_image
همایون
۱۴۰۲/۰۵/۲۶ - ۰۹:۵۱:۲۸
این جفت غزل که ۴۳۲ جفت دیگر است بن مایه غزل های عارفانه پس از شمس است که تفاوت آن با غزل های پیش از شمس در همین ندانم و ندانستن است غزل های گذشته و پیش از آشنایی با شمس محتوای دانستن زیاد و سواد بالا دارد که در فضای مذهب و دین پدید می آید  در ندانستن است که دوست ارزش بالایی می یابد در دانستن فخر و خودبینی جلوه میکند